به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ در بخش قبلی این نوشته، تاریخ مقاومت و مبارزه در خاندان سادات خامنهای در تاریخ ایران و همچنین معرفی برخی از شخصیتهای علمی و انقلابی این خاندان در دوران مشروطه بررسی شد. در این قسمت، تاریخ مبارزات این خاندان با رژیم رضاخانی و پهلوی بیان میشود.
«سیده خدیجه خانم»، مادر آیتالله خامنهای و دختر آیتالله سیدهاشم نجفآبادی معروف به میردامادی است. بر اساس برخی از اسناد، نسل سیادت خانواده مادری مقام رهبری به محمد دیباج فرزند امام صادق(ع) میرسد. در میان بزرگان این خاندان، شخصیتهای نامداری همچون «میرداماد»، فیلسوف معروف دیده میشود و آیتالله میردامادی، از نوادگان این عالم برجسته محسوب میشوند.
در کنار شخصیت علمی و فقاهتی برجسته آیتالله میردامادی، سوابق مبارزاتی ایشان با دولت رضاخان نیز از موضوعات برجسته است.
وی که مدتها امام جماعت مسجد گوهرشاد در خراسان بود، در ماجرای حادثه خونین این مسجد، به همراه حدود ده نفر از عالمان دیگر مشهد از جمله سید زینالعابدین سیستانی (عموی آیتالله العظمی سیستانی)، سید علیاکبر خویی (پدر آیتالله العظمی خویی)، شهید میرزا محمد آقازاده (فرزند آخوند خراسانی) و حاج شیخ هاشم قزوینی دستگیر و مدتی در زندان بود.
آیتالله میردامادی تقریبا در تمامی دوران چهارساله زندان و تبعید در زندانهای مشهد و تهران همچنین تبعید در شهرری و سمنان به سر برد و همزمان با اخراج رضاخان از ایران در سال ۱۳۲۰، به خراسان بازگشت. او که در سال ۱۳۳۹ شمسی درگذشت، حدود ۲۰ سال فرصت داشت که خاطرات این دوران زندان و تبعید را به دختران و نوههایش منتقل کرده، همچنین در همان دوران از زبان داماد خود، سیدجواد خامنهای که به واسطه میرزا علیاکبر نوقانی با حاجآقا روحالله آشنا شده بود بشنود که: «از حاجآقا روحالله خیلی خوشم آمد. روحانیت، معنویت و متانت و ابهت خاصی در ایشان هست». این ارادت و محبت به امام خمینی(ره) به گونهای بود که سیدعلی خامنهای نیز سالها بعد از پدر خویش شنید که: «اگر حاجآقا روحالله خروج (قیام) کند، اول کسی که با او بیعت کند من هستم».
فرزندش، سیدعلی، سالها بعد درباره سلوک سیاسی ایشان گفته بود: «پدر ما در هر جلسه که شائبه و بوی ارتباط با دولت و رژیم پهلوی را داشت، شرکت نمیکرد. پدر بزرگ ما (آیتالله میردامادی) هم اینگونه بود».
سیدجواد خامنهای همزمان با دستگیری امام خمینی(ره) در سال ۱۳۴۲ شمسی، به نشانه اعتراض نماز جماعت خود در مسجد آذربایجانیها در مشهد را تعطیل کرد. اگر چه کهولت سن، امکان حضور در تجمعات و راهپیماییها را به او نمیداد، اما بارها به فرزند خویش سیدعلی گفته بود: «شما از طرف من در این تجمعها شرکت کن و بگو که من هم هستم».
در همان دوران، ساواک که شاهد مبارزات فرزندان ایشان بود، درخواست تهیه یک «بیوگرافی ملصق به عکس» آیتالله سیدجواد خامنهای داشت، اما ایشان در مراجعات مکرر شهربانی، بیاعتنا به این درخواست بود؛ بهگونهای که اجابت این درخواست ساواک از شهربانی مشهد چهار سال زمان برد، در نهایت نیز بعد از تهدیدها، با بیحوصلگی به ۱۹ سؤال از ۲۲ سؤال برگه مشخصات در حد یک، دو یا سه کلمه پاسخ دادند.
سیدجواد خامنهای اگرچه همزمان با آغاز مبارزات انقلاب اسلامی، تقریبا چشمان خود را به مرور از دست داد و برای رفع نیازهای خویش، به فرزندان خود نیاز داشت، اما هیچگاه مانع مبارزه چهار پسر خود نشد، حتی زمانی که همزمان سه فرزند او، سیدعلی، سیدهادی و سیدحسن، در زندان ساواک بودند اعتراضی نکرد. همانگونه که در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، با توجه به حضور فرزندان در سمتهای عالی نظام، هیچ گاه درخواستی از هیچ کس نداشت و زندگی زاهدانه خود را در مشهد ادامه داد.
در میان اسناد ساواک، میتوان گزارشهای فراوانی از اقدامات پدر و همه پسران این خاندان، سیدمحمد، سیدعلی، سیدهادی و سیدحسن خامنهای یافت.
منابع:
- سایت آیتالله العظمی خامنهای
- کتاب: روایت آقا، خاطرات آیتالله خامنه ای از زندگی پدر
- سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ خاطرات سیدهادی خامنهای
سید علیاصغر حسینی/ ابنا
..................
پایان پیام
نظر شما