خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: گر چه، بعضی از مورخان غربی مانند «اسپرینگل» خواسته اند وجود قوم عاد را از نظر تاریخی منکر شوند، شاید به دلیل این که، در غیر آثار اسلامی ذکری از آن نیافته اند، و در کتب عهد قدیم (تورات) اثری از آن ندیده اند، ولی مدارکی در دست است که نشان می دهد قصه عاد به طور اجمال در زمان جاهلیت عرب مشهور بوده، و شعرای پیش از اسلام نیز از قوم «هود» سخن گفته اند، حتی در عصر جاهلیت بناهای بلند و محکم را به «عاد» نسبت می دادند و بر آن کلمه «عادی» اطلاق می کردند.
بعضی از مورخان، معتقدند «عاد» بر دو قبیله اطلاق می شود، قبیله ای از انسان های قبل از تاریخ که در جزیره «عربستان» زندگی می کرده اند، سپس از میان رفتند و آثارشان نیز از میان رفت، و تاریخ بشر، از زندگی آنان جز افسانه هائی که قابل اطمینان نیست، حفظ نکرده است، و تعبیر قرآن «عاداً الأُولی» را اشاره به همین گرفته اند. (۱)
اما، در دوران تاریخ بشر و احتمالاً در حدود ۷۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، یا قدیم تر، قوم دیگری به نام «عاد» وجود داشتند که در سر زمین «احقاف» یا «یمن» زندگی می کردند.
آنها، دارای قامت هائی طویل، اندامی قوی و پر قدرت بودند، و به همین دلیل جنگ آورانی زبده محسوب می شدند.
به علاوه، از نظر تمدن تا حدود زیادی پیشرفته بودند، شهرهای آباد، زمین های خرم و سرسبز و باغ های پرطراوت داشتند، آن چنان که قرآن در توصیف آنها می گوید: «اَلَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ»؛ (نظیر آن در بلاد جهان خلق نشده بود).(۲)
به همین جهت، بعضی از «مستشرقین» گفته اند: قوم عاد در حدود «برهوت» (یکی از نواحی حضرموتِ «یمن») زندگی می کردند، و بر اثر آتشفشان های اطراف، بسیاری از آنها از میان رفتند و بقایایشان متفرق شدند.
به هر حال، این قوم، مدتی در ناز و نعمت به سر می بردند، ولی آن چنان که شیوه بیشتر متنعمان است، مست غرور و غفلت شدند و از قدرتشان برای ظلم و ستم و استعمار و استثمار دیگران سوء استفاده کردند، و مستکبران و جباران عنید را پیشوای خود ساختند، آئین بت پرستی را بر پا نمودند، و به هنگام دعوت پیامبرشان هود، با آن همه تلاش و کوششی که در پند و اندرز و روشن ساختن اندیشه و افکار آنان و اتمام حجت نسبت به ایشان داشت، نه تنها کمترین وقعی ننهادند بلکه به خاموش کردن ندای این مرد بزرگ حق طلب برخاستند.
گاهی، او را به جنون و سفاهت نسبت دادند، و زمانی از خشم خدایان وی را ترساندند.
اما، او همچون کوه در مقابل خشم این قوم مغرور و زورمند ایستادگی به خرج داد، و توانست گروهی در حدود چهار هزار نفر را پاکسازی کرده و به آئین حق بخواند، اما دیگران بر لجاجت و عناد خود باقی ماندند.
سرانجام، چنان که در آیات سوره «ذاریات» و «حاقه» و «قمر» آمده است، طوفان شدید و بسیار کوبنده ای، به مدت هفت شب و شش روز بر آنها مسلط شد، که قصرهایشان را در هم کوبید، اجسادشان را همچون برگ های پائیزی بر امواج باد سوار کرد، و به اطراف پراکنده ساخت، مؤمنان راستین را قبلاً از میان آنان بیرون برد و نجات داد، و زندگانی و سر نوشتشان درس بزرگ عبرتی برای همه جباران و خودکامگان گشت. (۳)
پی نوشت:
نظر شما