خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۴:۵۱
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
سه‌شنبه
۵ اردیبهشت
۱۴۰۲
۹:۵۳:۵۶
منبع:
ابنا
کد خبر:
1360446

از نجف تا لاهه؛

"حیدر کاشی" رییس مجمع محلی اهل بیت(ع) هلند: بعثی‌ها، پدر و هفت برادرم را به شهادت رساندند/ شیعیان در روستاهای اروپا هم برنامه مذهبی برگزار می‌کنند

رییس مجمع محلی اهل بیت(ع) هلند اظهار داشت: زمانی که به هلند رفتم، مراسم و برنامه های اهل بیتی خیلی کم بود و ده یا پانزده نفر از شیعیان در خانه ای جمع می شدند و عزاداری می کردند اما امروزه به برکت اهل بیت(ع)، نمی گویم در هر شهر، بلکه در هر روستایی برنامه مذهبی وجود دارد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ هلند کشوری در غرب قاره اروپا است که از جمعیت حدود شانزده میلیونی این کشور، حدود هشتصد هزار نفر مسلمان در این کشور حضور دارند.

شیعیان هلند با جمعیتی بالغ بر دویست هزار نفر، ۲۵ درصد از مجموع مسلمانان هلند را تشکیل می‌دهند. اکثر شیعیان ساکن هلند، غیر هلندی و از ملیت‌های مختلف ایرانی، عراقی، افغانستانی، ترک و پاکستانی هستند.

حاج «حیدر کاشی» رییس مجمع محلی اهل بیت(ع) هلند است و سال گذشته در هفتمین اجلاس مجمع عمومی مجمع جهانی اهل بیت(ع) حضور داشت.

وی اصالتاً اهل ایران می باشد و دوران کودکی و نوجوانی را در نجف اشرف سپری کرد. خانواده وی متدین و اهل مبارزه بودند به گونه ای که پدر و هفت تن از برادران او به دست عوامل رژیم بعثی صدام به شهادت رسیدند.

گفتگوی تفصیلی خبرنگار ابنا با حاج «حیدر کاشی» درباره زندگی و فعالیت های وی در هلند به شرح زیر است:

ابنا: در ابتدا خودتان را معرفی کنید.

ـ بنده حیدر کاشی اصالتاً ایرانی هستم و سال 1970 میلادی در شهر نجف متولد شدم. پدرم اهل تبریز و مادرم از مشهد است.

ابنا: ترکی متوجه می شوید؟

ـ ترکی می‌فهمم، اما نمی ‍‌توانم خوب صحبت کنم.

ابنا: درباره مرحوم پدر و برادران تان که به دست بعثی ها شهید شدند، بگویید.

ـ پدرم "عبدالزهرا کاشی" تاجر معروف نجف بود و به بیوت مراجع و علما رفت و آمد داشت. ارتباط مرحوم پدرم با مراجع و علمای نجف نزدیک و تنگاتنگ بود. پدربزرگم نیز با آیت الله محسن حکیم، علما و مراجع نجف ارتباط مستقیم داشت.

پدرم از سرشناس ترین تجار شهر نجف بود که چهار دهه بعد از اعدام ایشان هنوز ساکنین اصیل نجف وی و برادران من را می شناسند.

پدرم از افراد نزدیک امام بود و به حوزه های علمیه کمک زیادی می‌کرد.

آیت الله گلپایگانی، آیت الله سید محمود شاهرودی، آیت الله سید عبدالله شیرازی و مراجع و علمای زیادی پدرم را می شناختند و ایشان به دلیل ارتباط و نزدیک بودن با علما و حوزه، زیر نظر و مراقبت بعثی‌ها بود؛ به همین دلیل اعضای خانواده ما دچار مشکلات جدی شدند.

ما 9 برادر و 5 خواهر بودیم که پدر و هفت تن از برادران من از سوی نیروهای بعثی اعدام شدند. "علی"، "حسین"، "عباس"، "رسول"، "کاظم"، "محمدرضا" و "باقر" به اتهام همکاری با ایران و حزب الدعوه و فعالیت ضد نظام به شهادت رسیدند. دو نفر از برادران من در ایران هستند و من در هلند زندگی می کنم.

دو تن از برادران من جزء معارضین رژیم بعثی بودند و در سال های 1980 و 1979 میلادی، عملیات نظامی انجام دادند. عباس عبدالزهرا کاشی دانشجو بود و در دانشگاه موصل درس می خواند. وی به همراه سه تن از همکلاسی های خود، رئیس سازمان امنیت موصل را ترور کرد. البته رئیس سازمان امنیت موصل فوت نکرد و تا چند سال پیش فلج کامل بود که در نهایت مُرد. برادرم عباس عبدالزهرا کاشی به همراه دانشجویانی که با وی همکاری کرده بودند، اعدام شد.

اوائل جنگ تحمیلی، پدرم برای اینکه برادرم کاظم به جنگ با ایران نرود، وی را همراه حاج آقا جواد یکی دیگر از برادران من ـ که هم اکنون در قم زندگی می کند ـ به سوریه فرستاد. کاظم جزء مشمولان سربازی بود و بعثی ها وی را برای خدمت سربازی فراخوانده بودد، اما سربازی جواد تمام شده بود اما بعثی ها دوباره فراخوان داده بودند تا به نیروهای ارتش در جنگ تحمیلی ملحق شود. کاظم با حزب الدعوه همکاری داشت، وی از سوریه به عراق آمد و در بغداد یکی از وزارت‌خانه‌ها را منفجر کرد و در بازگشت به سوریه در مرز شناسایی و اعدام شد.

غیر از عباس و کاظم که اعدام شدند، نیروهای بعثی بقیه برادران من را دستگیر کرده و آنان را نیز به شهادت رساندند. نیروهای بعثی فقط جنازه پدر و برادرم عباس را تحویل دادند و تاکنون از بقیه اثری پیدا نکردیم؛ مشخص نیست که آنها را در گورهای دسته جمعی دفن کرده اند یا در اسید انداختند.

ابنا: فرمودید مرحوم پدرتان تاجر بود؛ ایشان چه چیزی خرید و فروش می‌کرد؟

ـ پدرم در نجف گندم، برنج و آرد خرید و فروش می کرد و سیلوی بزرگ داشت. همچنین صاحب کارخانه آرد و آسیاب نزدیک حرم بود که امروزه تبدیل به هتل شده است.

ابنا: شما چه زمانی از عراق اخراج شدید؟

ـ پس از شهادت دو برادرم، رژیم بعث برادران و پدرم را زندانی کرد و در سال 1360 شمسی ما را به همراه مادر، خواهران و همسران و فرزندان دو برادرم، از نجف به زندان کربلا بردند؛ آنجا چهل و سه روز زندانی بودیم و پس از آن ما را به مرز قصر شیرین بردند و به همراه خانواده های دیگر رها کردند تا وارد ایران شویم.

جایی که نیروهای بعثی ما را پیاده کردند پر از مین بود؛ 19 ساعت پیاده روی کردیم تا به خاک ایران وارد شدیم. مادرم، بزرگِ خانواده بود و ما را دور خود جمع کرد. من 12 ساله و برادر کوچکم 11 ساله بود.

مسیری که طی کردیم طولانی بود و مادرم زحمت زیادی کشید. مادرم تا روزهایی که رژیم صدام سرنگون شد نمی دانست فرزندانش اعدام شده‌اند و ما هم به ایشان نگفتیم.

ابنا: ایشان در قید حیات است؟

ـ نه، 9 سال پیش فوت کرد و در قبرستان دارالرحمه حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) دفن شد. ایشان در شب عید ماه رمضان فوت کرد و من برای زیارت و صله ارحام از هلند به ایران آمده بودم و زمانی که مادر از دنیا رفت من نزد ایشان بودم.

مادرم در طول زندگی خیلی زحمت و زجر کشید و از خانم‌های نمونه بود. تسبیح و قران را برای لحظه ای به زمین نمی‌گذاشت و دائما در حال نماز بود.

ابنا: وضعیت اموال پدر شما در عراق پس از اخراج شما چه شد؟

ـ همه اموال مصادره شد؛ حتی بعثی ها نگذاشتند لباس های شخصی خود را برداریم تا در زندان و در مرز ایران از آنها استفاده کنیم؛ گفتند به هیچ چیز دست نزنید و دولت همه چیز را مصادره کرد.

ابنا: پس از سقوط نظام بعث، برای بازپس‌گیری اموال اقدامی کردید؟

ـ بله، اقدام کردیم و الحمدلله اموال غیرمنقول، خانه و کارخانه را تحویل گرفتیم اما از اموال غیرمنقول چیزی به دست ما نرسید. مهم ارواح شهیدان است که برنگشتند.

ابنا: درباره تحصیلات خود بگویید.

ـ در عراق تا سوم راهنمایی و پس از مهاجرت به ایران در حوزه امام علی(ع) مشهد چهار سال دروس حوزوی خواندم. ما سال شصت وارد ایران شدیم و تا شصت و چهار در حوزه مشهد بودم. حوزه علمیه امام علی(ع) تحت نظر آیت الله خوئی بودم که بعدا تخریب و ساختمان جدیدی ساخته شد. در مشهد از محضر شیخ حسین سیبویه که از علمای معروف نجف بود، استفاده کردم و رئیس کتابخانه حوزه حوزه علمیه امام علی(ع) بودم.

بعد از چهار سال تحصیل در حوزه، با سید باقر موسوی دامادمان در تهران به طلاسازی مشغول شدیم. البته خانواده در مشهد بودند و خودم به تهران مهاجرت کردم؛ چون مجبور بودم و باید خانواده را اداره می کردم.

در تهران در کنار طلاسازی، در مدرسه شهید صدر تهران ادامه تحصیل دادم تا اینکه در سال 1999 میلادی به هلند مهاجرت کردم.

ابنا: علت مهاجرت شما به کشور هلند چه بود؟

ـ علت مهاجرت من این بود که همه اعضای خانواده از طرف پدر و مادر، شناسنامه ایرانی داشتند اما من و یکی از برادران شناسنامه نداشتم؛ دو سال دوندگی کردم اما موفق نشدم شناسنامه بگیرم. البته مهاجرت به هلند کار خدا بود، نیاز به مهاجرت نداشتم، در محله پیروزی تهران بودیم و کارم خوب بود. تقریبا همان دوران بود که خانواده را از مشهد به تهران آوردم.

ابنا: چند نفر بودید.

ـ پنج خواهر دارم که شوهر یکی از آنها عراقی است و در عراق ماند. من به همراه مادر، چهار خواهر و برادرم کوچک بودیم و آقا جواد برادر بزرگم در قم بود؛ الان هم در قم در خدمت مراجع است. ایشان روحانی نیست، در مشهد خدمت آیت الله سیدعبدالله شیرازی بود بعد به قم آمد و در قم هم نزد مراجع است. آقا جواد الان بازنشست شده است.

ابنا: بعدها مشکل شناسنامه شما حل شد؟

ـ نه، هنوز حل نشده است. پیگیر هستم اما معلوم نیست یک یا دو سال دیگر حل شود یا نه!

ابنا: آن زمان اداره خانواده بر عهده شما بود؟

ـ بله، مادرم، چهار خواهر، یک برادر و دو تن همسران برادران شهیدم به همراه فرزندان‌شان با ما بودند و خرج و مخارج آنان بر عهده بنده بود.

ابنا: در ایران اموالی داشتید؟

ـ نه چیزی نداشتیم. البته دایی های من اهل مشهد هستند و زمانی که وارد ایران شدیم، با اینکه زبان فارسی بلد نبودیم خیلی به ما رسیدگی کردند.

ابنا: پس علت اینکه در ایران به مشهد رفتید به خاطر حضور دایی های تان در این شهر بود؟

ـ بله آنها در مشهد بودند و خانواده بزرگی داشتند. 5 دایی و دو خاله در مشهد داشتم.

 ابنا: مهاجرت به تهران، بیشتر به خاطر مسائل اقتصادی بود؟

ـ بله یکی از دلائل مسائل اقتصادی بود. همچنین سه تن از خواهرانم ازدواج کردند، در تهران ساکن شدند و مادرم تنها ماند؛ بنابراین تصمیم گرفتیم که به تهران منتقل شویم. از طرف دیگر، کار در تهران به صرفه‌تر بود.

ابنا: کی و کجا ازدواج کردید؟

ـ من 5 سال هلند بودم، بعد از اینکه اقامت گرفتم به ایران آمدم و مادرم اصرار کرد که ازدواج کنم. لذا در ایران ازدواج کردم و همسرم را به هلند بردم. همسرم از خانواده های مذهبی قم است، بعد از ازدواج کارهای قانونی مهاجرت را انجام دادم و به هلند رفتیم.

ابنا: در هلند ادامه تحصیل دادید؟

ـ بله ادامه دادم و در هلند لیسانس زبان هلندی را از دانشگاه دلفت اخذ کردم.

ابنا: چند فرزند دارید؟

ـ دو فرزند دارم. پسرم به نام ذوالفقار 16 ساله و دخترم "ایلیا" 14 ساله است و هر دو در هلند دانش آموز هستند. به خاطر علاقه ای که به حضرت علی(ع) دارم، نام دخترم را ایلیا گذاشتم.

ابنا: زمانی که همسرتان را به هلند بردید، مشکلی پیش نیامد؟

ـ من 5 سال در هلند مجردی زندگی کردم. بعد از پنج سال ازدواج کردم و به هلند رفتیم. برای اقامت همسرم با مشکل مواجه شدیم و تقریبا سه سال درگیر حل این مشکل بودیم؛ چون همسرم ایرانی بود به همین دلیل سخت می گرفتند که الحمدلله حل شد.

ابنا: در هلند چه شغلی را انتخاب کردید؟

ـ من در هلند سه سال اقامت نداشتم؛ دولت هلند کارت موقتی به ما داده بود که حق کار نداشتم و از برخی حقوق اجتماعی محروم بودم. آنجا با شیعیان ترکیه آشنا شدم و در زمینه پرورش گل با آنها همکاری کردم؛ چون پرورش گل در هلند مرسوم است. آنجا زبان هلندی را باید یاد می گرفتم و این کار اجباری بود. مدتی در پرورش گل کار کردم. در ادامه یک شرکت تاکسیرانی راه اندازی کردم و بعد از 5 سال وارد عرصه تجارت و صادرات قطعات لوازم یدکی خودرو شدم.




ابنا: درباره فعالیت های اهل بیتی(ع) در هلند توضیح دهید که از چه زمانی آغاز کردید؟

ـ من هشتم فوریه سال 1399 میلادی وارد هلند شدم و از اولین روز ورود به این کشور، در اردوگاه مهاجرین توانستم برنامه اهل بیتی برگزار کنم. من را در اردوگاه مخصوص پناهندگان و مهاجرین در شهر هارلم نزدیک آمستردام اسکان دادند؛ شرایط زندگی در اردوگاه خیلی سخت بود و نمی توانستیم غذا بپزیم. در این اردوگاه بیش از هشتصد نفر حضور داشتند. بعد از یک ماه که وارد هلند شدم، دهه محرم آغاز شد. ما در اردوگاه، روحانی و مداح نداشتیم و تعداد شیعیان کم بود. آن زمان سی دی نبود، با برادرم تماس گرفتم و گفتم که تعدادی نوار کاست نوحه‌خوانی، سخنرانی و سینه‌زنی به من بفرست. ایشان با پست سریع‌السیر دی‌اچ‌ال (DHL) چند نوار کاست فرستاد. در اردوگاه، اتاقِ بزرگی بود که برای عبادت مسلمانان، مسیحی ها و ... در نظر گرفته بودند. ما رفتیم تا از مسئولین اردوگاه برای برگزاری مراسم عزاداری در این مکان اجازه بگیرم، اول اجازه ندادند؛ به آنها گفتیم، در اوقاتی که دیگران از آنجا استفاده نمی کنند ما برنامه عزاداری برگزار می کنیم. در نهایت با درخواست ما موافقت کردند. می خواستیم در آشپزخانه اردوگاه برای مراسم، غذا بپزیم اما مسئولان گفتند، به شرطی اجازه می دهیم که پخت غذا برای عموم مهاجران باشد نه برای یک طیف یا مذهب خاص. دیدیم در توان ما نیست که برای حدأقل هشتصد نفر غذا درست کنیم، لذا با یکی از دوستان ساکن آن شهر مشورت کردیم، ایشان سه نفر از شیعیان را معرفی کرد که نزدیک اردوگاه خانه داشتند. ما هر روز در خانه آنها غذا می پختیم و پس از مراسم بین عزاداران توزیع می کردیم. جالب این است که شیعیانی که در اطراف زندگی می کردند به مراسم ما آمدند. چون در هلند در ایام محرم، برنامه عزاداری برگزار نمی شد و در صورت برگزاری خیلی محدود و ضعیف بود. به همین دلیل این اولین برنامه عزاداری در آن شهر محسوب می شد. روز دوم محرم، هشتاد نفر از ساکنین و شیعیان شناسنامه دار که در آن شهر زندگی می کردند، در عزاداری حضور پیدا کردند و برنامه ما تا روز عاشورا ادامه پیدا کرد.

در طی برگزاری این مراسم، با وهابیون از کشورهای مراکش، الجزایر و مصر مشکل پیدا کردیم؛ آنان شیطنت کردند که البته به هدف شان نرسیدند و ما توانستیم به خوبی مراسم عزاداری را برگزار کنیم.

بعد از اینکه از اردوگاه بیرون آمدم، در شهر لاهه مستقر شدم. لاهه پایتخت سیاسی و آمستردام پایتخت رسمیِ هلند است. دولت، پارلمان، وزارتخانه ها، سفارت خانه ها و دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه قرار دارد. همچنین روتردام پایتخت اقتصادی هلند است و بندر روتردام در دنیا اول بود که الان بعد از چین، دوم شده است.

در شهر لاهه در سال دوم و در دهه اول محرم دیدم که تعدادی از عراقی ها برنامه خیلی مختصر به مدت سه شب برگزار می کنند که البته به نسبت افرادی که حضور داشتند، مراسم آبرومندی بود. شیعیان عراق تا سال آینده برنامه ای مثل دعای کمیل و ... نداشتند؛ چون امکانات نبود و واقعاً برگزار کردن مراسم در اروپا خیلی سخت است و هزینه‌های بالایی دارد. به دلیل اینکه در ایران زندگی کرده، در هیئت ها بزرگ شده ام و بچه هیئتی هستم برای من برگزاری مراسم با تعداد کم قابل قبول نبود و حس روز عاشورا را نداشتم.

در همان ایام از شیعیان عراقی پرسیدم که جایی وجود دارد تا برای سال های بعد برنامه ریزی کنیم و آنجا حدأقل هر هفته دعای کمیل بخوانیم؟ آنها پاسخ دادند که مسجد کوچکی به نام مسجد چهارده معصوم وجود دارد که متعلق به شیعیان ترکیه است. با جمعی از شیعیان عراق به آن مسجد رفتیم و با شیخ محمد آلگون امام جماعت آن آشنا شدیم. ایشان عضو مجمع عمومی مجمع جهانی اهل بیت(ع) و از روحانیون فعال هلند است. شیعیان در این مسجد می آمدند نماز ظهر و عصر و مغرب و عشار می خواندند و می رفتند؛ در مناسبت های مذهبی مراسم خاصی نداشتند و در روزهای محرم، عزاداری مختصری برگزار می کردند. البته آن زمان برنامه های اهل بیتی در اروپا خیلی ضعیف بود و غیر از انگلیس و سوئد در کشورهای اروپا برنامه ای نبود.

از شیخ محمد آلگون که امام جماعت و مدیر مسجد چهارده معصوم است، اجازه گرفتیم که شب های جمعه در آنجا دعای کمیل برگزار کنیم. شب های جمعه چهار نفر جمع می شدیم و در این مسجد دعای کمیل می خواندیم. جالب این بود که هیچ کدام از ما چهار نفر اقامت نداشتیم و منتظربودیم تا وزارت دادگستری و مهاجرت به ما اقامت دهند.

ابنا: دعای کمیل را خودتان می خواندید؟

ـ بله خودم و یکی از ایرانی ها که قاری قرآن و دانشجو بود، دعای کمیل می خواندیم. مدتی در مسجد چهارده معصوم فقط دعای کمیل می خواندیم و برای اولین بار توانستیم در یکی از مناسبت ها که فکر می کنم ولادت حضرت زهرا(س) بود، با دعوت از یک مداح ایرانی مقیم هلند و یک سخنران مقیم آلمان، برنامه ای برگزار کنیم. مداح و سخنران به زبان عربی نداشتیم و استقبال مردم هم خیلی خوب بود.

سایر ایام، تلویزیون و ویدئو به مسجد می آوردیم و به سخنرانی های شیخ احمد وائلی گوش می کردیم.

ابنا: فرمودید "غیر از انگلیس و سوئد در کشورهای اروپا هیچ برنامه ای نبود"، می توان گفت که شیعیان زیادی در کشورهای اروپایی حضور داشتند اما کسی نبود تا شیعیان را جمع کند؟

ـ بله کسی نبود شیعیان را دور خود جمع کرده و مراسم برگزار کند؛ چون در کشورهای اروپایی شیعیان زیادی از کشورهای ایران، عراق، افغانستان و ...  به عنوان مهاجر، دانشجو، تاجر و اصناف دیگر حضور داشتند. از ترکیه هم شیعیان زیادی بودند اما آن زمان از لحاظ برگزاری برنامه های دینی در مضیقه بودند و بعدها مشکل برطرف شد. شیعیان ترکیه وقتی به هلند آمدند از مذهب و دین آگاهی چندانی نداشتند و شیخ محمد آلگون و شیخ اسرافیل زحمت زیادی در تبلیغ و ترویج معارف دینی کشیدند. همچنین شیخ حمزه از روحانیون ترکیه هم کارهای بنیادی و زیربنایی زیادی برای شیعیان ترکیه مقیم هلند انجام داد.

در شهر لاهه از روحانیون عرب کسی نبود اما در شهرهای دیگر روحانی حضور داشت. بعد از برگزاری مراسم در ولادت حضرت زهرا(س)، کار را ادامه دادیم و توانستیم به صورت منظم در وفیات و موالید ائمه(ع) در مسجد چهار معصوم برنامه برگزار کنیم.

ابنا: مسجد چهار معصوم(ع) بزرگ است؟

ـ نه زیاد بزرگ نیست. برای حضور اطلاع رسانی می کردم و به مرور زمان، استقبال به حدی شد که در مسجد جا نداشتیم و جمعیت در خیابان می ایستادند.

ابنا: شیوه اطلاع رسانی شما چگونه بود؟

ـ آن زمان تلفن، واتساپ و شبکه های اجتماعی نبود؛ ما دعوت نامه را چاپ، کپی و تکثیر می کردیم و به دست مردم می رساندیم. در مرحله بعد، آدرس خانه و شماره تلفن شرکت کنندگان را می گرفتیم. آن زمان موبایل جدید بود و هزینه خیلی زیادی داشت. من به تک تک شیعیان در شهر لاهه زنگ می زدم و هر ماه حدود 500 گیلدر معادل 250 یورو برای من هزینه داشت؛ من پناهنده و مجرد بودم، شغل ثابتی نداشتم و تأمین مالی آن برای من سخت بود؛ اما از هر طریقی بود تأمین می کردم، خیلی زحمت کشیدم و هزینه های خیلی زیادی را از جیب خودم پرداخت کردم.

الحمدلله توانستیم با برگزاری مراسم در وفیات و موالید ائمه(ع)، شناخته شده و معرفی شویم . البته تعداد زیادی از ایرانی ها و عراقی های مقیم اروپا در آلمان، سوئد و انگلیس من را می شناختند چون از کودکی بزرگ شدۀ مکتب اهل بیت(ع) هستم. من را در چهارده سالگی برای جذب جوانان به عنوان عضو هیئت مدیریه حسینیه معیری در منطقه دولت آباد تهران انتخاب کردند که بزرگترین حسینیه عرب ها در این شهر بود، با اینکه کمترین عضو هیئت مدیره 35 ساله بود.

به مرور زمان دیدیم که استقبال زیاد است و در مسجد چهارده معصوم، جا به اندازه کافی نیست. چون در ماه محرم ترک‌ها برنامه داشتند و برای همه شیعیان مکان کوچک بود، لذا برای اجاره یک تالار بزرگ اقدام کردیم. با پیگیری ها تالاری پیدا کردیم اما اجاره آن خیلی گران بود و برای ده شب 15 هزار گیلدر خواستند. دوستان گفتند که هزینۀ تالار خیلی زیاد است و ما نمی نمی توانیم این مبلغ را تأمین کنیم. واقعا هزینه زیاد بود، به دلیل اینکه عراقی ها در هلند پناهنده بودند و شغل مناسبی نداشتند تا مخارج مراسم را تأمین کنند. با اصرار رفتم و تالار را اجاره کردم؛ با خود گفتم برای تأمین اجاره، شب و روز کار می‌کنم. بنابراین در سال 2000 میلادی اولین مراسم عزاداری حسینی را به عنوان هیئت و موکب در تالار هشتصد متر مربعی در شهر لاهه برگزار کردیم. استقبال شیعیان خیلی زیاد بود و از شهرهای دیگر مثل بلژیک ـ چون بلژیک نزدیک هلند است ـ و از مرزهای آلمان به مراسم آمده بودند.

در لاهه، حسینیه‌ بزرگی به نام "محفل علی" متعلق به پاکستانی ها وجود دارد که یک روحانی به نام "سید محمدرضا" مسئول آن بود؛ البته ایشان به کانادا مهاجرت کرد. بعد از محرم، وی پیشنهاد داد که مسجد چهارده معصوم کوچک است، لذا بیایید و در حسینیه ما مراسم مذهبی برگزار کنید. پاکستانی ها از حسینیه بزرگ "محفل علی" کمتر استفاده می کردند و مساحت آن چهار برابر از مسجد چهارده معصوم بزرگ تر بود. در حسینیه "محفل علی" برنامه های منظم و بزرگی برگزار کردیم و با روحانیون پاکستانی آشنا شدیم. همچنین از کشورهای دیگر سخنران دعوت می کردیم.

الحمدلله برنامه های اهل بیتی را از زمان ورود به هلند اجرا کرده ایم، تا امروز متوقف نشده است و در شب های ماه محرم بیش از سه هزار عزادار حضور پیدا می کنند.

ابنا: در حسینیه پاکستانی ها؟

ـ نه، حسینیه "محفل علی" گنجایش این همه جمعیت را ندارد و ما همیشه در ماه محرم جایی را اجاره می کنیم. در آن حسینیه نهایتاً 600 نفر جا می شود؛ لذا هر سال در ماه محرم سالن هزار متری اجاره می کنیم. سالیانه در ماه رمضان در حسینیه "محفل علی" به همراه افطار، برنامه برگزار کرده و از انگلیس سخنران دعوت می کنیم. اولین سال حجت السلام و المسلمین سید مرتضی کشمیری نماینده آیت الله سیستانی در اروپا آمد، سخنرانی کرد و برنامه خیلی خوبی بود. در ماه های مبارک رمضان در جلسه قرآن در حسینیه "محفل علی"، پاکستانی ها، افغانستانی ها، عراقی ها، ایرانی ها و ترک ها حضور پیدا می کنند و استقبال زیاد است.

در ضمن اولین بار سبک جدید جمع‌خوانی یا جزءخوانی قرآن در ماه رمضان که چند قاری می نشینند، هر روز یک جزء قرآن را با ترتیل می خوانند و مردم با آنان هم‌خوانی می کنند، را با افتخار می گویم که بنده در حسینیه معیری دولت آباد برگزار کردم. پیش‌تر مردم روزها یا شب ها در مساجد جمع می شدند و هر نفر چند صفحه از قرآن می خواند. من به همراه چند تن از دوستان در حسینیه معیری دولت آباد توانستیم سبک جدید ترتیل خوانی قرآن را در تهران آغاز کنیم. در اولین سال چند وزیر و مسئول آمدند و کار و ابتکار ما را پسندیدند. سال اول بیش از 1500 نفر حضور پیدا کردند که البته مشکل پیدا کردن قاری خوب و درجه یک داشتیم که چند نفر را پیدا کردیم. به مرور این سبک در مساجد تهران و شهرهای ایران جا افتاد.

ابنا: به مرور برنامه های مذهبی را در هلند توسعه دادید؟

ـ بله برنامه های اهل بیتی بزرگ تر شد و توسعه یافت. قبل از اینکه به عنوان نماینده مجمع جهانی اهل بیت(ع) در هلند انتخاب شوم، مکان بسیار بزرگی برای شیعیان عراقی خریدیم. حجت الاسلام کشمیری واسطه شد، از کویت پولی آورد و ساختمان بزرگی در مرکز و مهمترین منطقه لاهه به وسعت 3750 متر مربع خریدیم که به اسم موسسه الکوثر فعالیت می کند. بنده افتخار این را داشتم که این ساختمان را برای عراقی ها خریدم و کار اجرایی و پیگیری با من بود. این ساختمان قبلا سالن پذیرایی بود و هم اکنون به مرکز اسلامی تبدیل شده، چهار سالن هشتصد متری و دو آپارتمان 150 متری دارد.

بعد از سال 2017 میلادی به عنوان نماینده مجمع جهانی اهل بیت(ع) در هلند در خدمت شیعیان هستم و حاج آقا اختری هم بزرگواری کردند و نمایندگی بنیاد عاشورا در هلند را به محول کردند.

ابنا: فرمودید "برگزاری مراسم در کشورهای اروپا یکسری مشکلات دارد"، درباره مشکلات برگزاری مراسم در کشورهای اروپا توضیح دهید.

ـ  تأمین هزینه ها که خیلی مشکل است. در ماه محرم سالنی که برای ده تا سیزده روز اجاره می کنیم، حدود 15 هزار یور هزینه دارد. همچنین اطعام هر شب ماه محرم حداقل 1500 یورو است؛ چون تعداد زیادی در مراسم شرکت می کنند. از سوی دیگر هدیه مداح و سخنران و سیاه‌پوش کردن سالن هزینه هایی دارد؛ الحمدلله وسائل آشپزخانه و ملزومات سیاه پوش کردن تالار در ماه محرم مثل پرچم، کتیبه، پارچه‌های مشکی و ... را از ایران به هلند می بریم. بنابراین تأمین هزینه های مراسم با مشکلات زیادی همراه است و هزینه های برگزاری مراسم محرم از 40 تا 48 هزار یورو می رسد.

 در برگزاری مراسم در محیط باز و بیرون از سالن نیز مشکلات خاص خود را دارد. ما از سال 2000 میلادی، هر سال با برادران پاکستانی و افغانستانی، راهپیمایی روز عاشورا را در شهر لاهه برگزار می کنیم که بیش از شش هزار نفر شرکت می کنند و استقبال زیاد است. برگزاری راهپیمایی در روز عاشورا پیگیری ها و موافقت های مخصوصی دارد که باید از پلیس و شهردار لاهه اخذ کنیم و ما توانسته ایم این برنامه را هر سال به صورت منظم برگزار کنیم. همچنین در رویدادهای سیاسی، اجتماعی، مذهبی و بین المللی مربوط به جهان اسلام، مجوز می گیریم و راهپیمایی های زیادی راه اندازی می کنیم. هر سال در کنار راهپیمایی روز جهانی قدس، چند راهپیمایی در حمایت از مردم کشورهای مستضعف برگزار می کنیم.

ابنا: مقامات هلند با برگزاری راهپیمایی ها و مراسم مذهبی موافقت می کنند؟ تاکنون مشکلی پیش نیامده؟

ـ شکر خدا با مشکلی مواجه نشده‌ایم. ما همان طور که ما پیام‌رسان مکتب اهل بیت(ع) هستیم، قوانین کشور هلند را نیز رعایت می کنیم. چون رعایت قانون از توصیه های مراجع و مکتب اهل بیت(ع) است. تاکنون با رعایت قوانین به نحو احسن توانسته‌ایم برنامه ها را برگزار کنیم و مسئولین هلند ذهنیت خوبی از شیعیان و مکتب اهل بیت(ع) دارند. ما هیچ وقت مخالف قانون عمل نمی کنیم لذا مسئولین پلیس و شهرداری لاهه با ما مشکلی نداشته اند و مراسم مذهبی را در چهارچوب قانون برگزار می کنیم.

ابنا: مقامات هلند برای مجوز دادن یا تأمین امنیت مراسم، هزینه ای دریافت می کنند؟ 

ـ نه چیزی نمی گیرند. چند سال است که عزاداری باشکوه عاشورا در شهر لاهه برگزار می کنیم و انعکاس خوبی هم داشته است. فقط شهرداری لاهه برای پارک، مبلغی دریافت می کند. ما برای اجاره سالن به مدت سیزده روز 15 هزار یورو می دهیم اما شهرداری 300 یورو برای یک روز دریافت می کند؛ چون نگهداری پارک هزینه هایی دارد. چیزی مثل کارمزد می گیرند و نه اجاره.

ابنا: هزینه های برنامه های مذهبی، مردمی است یا نهادها و مراجع کمک می کنند؟

ـ اغلب خودجوش و مردمی است؛ نهادها و مراجع خیلی کم کمک می کنند و بعضی سال ها منعدم است. از جای دیگری کمک گرفته نمی شود و مردم کمک می کنند. چندین سال کسری هزینه ها را بنده پرداخت کرده ام چون خودم برگزارکننده هستم؛ مبالغ هم خیلی سنگین بود. روزی را خدا می رساند و خیر و برکت زندگی ما از اهل بیت(ع) است. دوستان اطلاع دارند که برخی سال ها برای تأمین هزینه های مراسم، ماشین و طلای خانمم را فروختم. البته اگر از خودگذشتی نمی کردیم به اینجا نمی رسیدیم.

در هلند الان دیگر مردم دست به کار شده اند و در برگزاری برنامه های مذهبی خیلی کمک می کنند. اوائل بیشتر پیگیری ها بر عهده بنده بود الان به جایی رسیده ایم که جوانان نمی گذارند من دست به کاری بزنم. قبلا خودم خرید و آشپزی می کردم و کسی نمی آمد. در ولادت ائمه(ع)، مسجد و حسینیه را چراغانی می کردم و دوستان بعدا می آمدند و دست به کار می شدند. الان به مرحله ای رسیده ایم که می خواهم کار کوچکی انجام دهم، جوانان از دست من می گیریند و می گویند خودمان انجام می دهیم. می گویم اجازه دهید برای برکت در زندگی کاری انجام دهم، اما خدا شاهد است که جوانان نمی گذارند به چیزی دست بزنم.

ابنا: در برگزاری برنامه های مذهبی، وهابی ها و سلفی ها سنگ اندازی نمی کنند؟

ـ مشکلاتی داریم اما دولت هلند می داند که کار ما قانونی است، کارهای غیرقانونی انجام نمی دهیم و در چارجوب حرکت می کنیم، لذا دولت از ما حمایت می کند. در هلند آزادی بیان و آزادی مذهبی وجود دارد و ما از این فضا و موقعیت استفاده کنیم و دولت اجازه نمی دهد احیانا وهابی ها یا سلفی ها مشکلی برای ما ایجاد کنند.

برخی اوقات مزاحم می شوند و اذیت می کنند، اما ما به صورت قانونی شکایت می کنیم و قانون، جلو آنها را می گیرد.

ابنا: در هلند چند حسینیه، مسجد و مرکز اسلامی وجود دارد؟

ـ الان خیلی زیاد شده است. آن زمان که من به هلند رفتم، دو مسجد و حسینیه "محفل علی" در لاهه و یک مسجد در شهر دیگر برای ترک ها بود. اما امروزه شیعیان حدود 15 مرکز، حسینیه و مرکز اسلامی در هلند دارند که بیشتر مرکز اسلامی است. در هلند چهار مسجد داریم؛ یک مسجد در روتردام، دو مسجد در لاهه و یکی از آنها متعلق به برادران ترک است.

ابنا: دولت هلند از مساجد و مراکز اسلامی مالیات می گیرد؟

ـ نه مالیات نمی گیرد. اتفاقا برای کسانی که پول به حساب موسسه ما یعنی نمایندگی مجمع جهانی اهل بیت(ع) در هلند واریز می کنند، در اداره مالیات هلند سیستمی راه اندازی کردیم که می توانند سر سال در پرداخت مالیات تخفیف بگیرند و این کار برای افرادی که به خیریه ها کمک می کنند، نوعی مشوق مالیاتی است. البته کار به سختی انجام شد اما موفق شدیم. چون این سیستم را به هر کسی نمی دهند و باید طبق قانون ثابت کنیم، کارهای خیریه و مذهبی انجام می دهیم. ما از قانون هلند استفاده کردیم، این سیستم را از اداره مالیات گرفتیم و اعلام کردیم که هر کس به حساب موسسه ما مبلغی واریز کند، سر سال در پرداخت مالیات تخفیف می گیرد.

ابنا: شیرازی ها اذیت تان نمی کنند؟

ـ شیرازی ها در هلند زیاد نیستند. زمانی که به هلند رفتم کل برنامه ها دست شیرازی ها بود اما کم کم برنامه های آنها کنسل شد. وقتی که ما برنامه های مذهبی را در هلند آغاز کردیم با آنها درگیر نشدیم. امروزه شیرازی ها می آیند، در برنامه های ما شرکت می کنند و فعالیتی ندارند. حضرات آیات رمضانی و اختری چند بار به هلند تشریف آوردند و شیرازی ها در برنامه های مجمع همکاری کردند و همکاری دارند. شیرازی ها هیچ اذیت و آزار یا کار منفی در هلند ندارند، از طرف دیگر هیچ فعالیتی هم ندارند و ما با آنها مشکلی نداریم. حتی برخی از شیرازی ها از جمهوری اسلامی ایران پشتیبانی می کنند. اما رفتار آنها در انگلیس نوع دیگری است. البته شیرازی های هلند به آیت الله مدرسی نزدیک هستند و آیت الله مدرسی نماینده ای به نام شیخ یوسف شیبانی دارد که از حامیان قوی مجمع در هلند است. ایشان وسط میدان می آید، همه آقایان وی را می شناسند و با همه رابطۀ خوبی دارد.

ابنا: از کارهای ویژه و خاص خود در هلند بگویید.

ـ ما برنامه ای در هلند برگزار کردیم که در کل اروپا اجرا نشد. آیت الله رمضانی که مدیر مرکز اسلامی هامبورگ بود، تعدادی از کارشناسان علم نجوم را از حوزه به آلمان دعوت کرد و آنها بیش از دو سال افق اروپا را زیر تلسکوب قرار دادند و توانستند اوقات شرعی اروپا را به دقت استخراج کنند. چون در اروپا برای تعیین اوقات شرعی در اروپا مشکل داریم و هر سال  از 22 ماه می تا 22 جولای فجر صادق نداریم. شمال اروپا، یا شب و یا روز است، و جنوب اروپا از هلند و آلمان به پایین، به مدت دو ماه با شب های خاکستری مواجه است؛ شب ها نیمه روشن است و فجر صادق نداریم. به خاطر این مشکل، در خود شهر لاهه، وقت اذان یک مرکز اسلامی با مرکز دیگر یک ساعت و نیم تفاوت داشت!  گروهی که آیت الله رمضانی مأمور کرد، توانست اوقات شرعی را به صورت علمی و دقیق برای اروپا تهیه کند. مرکز اسلامی هامبورگ این اوقات شرعی را بین مراکز اسلامی اروپا پخش کردند اما آنان استقبال نکردند.

ابنا: چرا استقبال نکردند؟

ـ چون هر کس ادعا می کند که من عالم و دانشمند هستم و از لحاظ فقهی تشکیک کردند. من مسئولین مراکز اسلامی و روحانیون هلند را به همراه حجت الاسلام سید سلیمان موسوی فر از مرکز اسلامی هامبورگ و دو تن از دانشجویان نخبه دانشگاه دلفت را دعوت کردم و نشستی برگزار کردیم. آقای موسوی فر کارشناس بود و بر مبانی افق شرعی تسلط داشت. به حجت الاسلام موسوی فر وقت دادیم تا درباره کارهای علمی و فنی اوقات شرعی اروپا که دو سال کار کرده اند، توضیح دهد. دانشجویان دانشگاه دلفت نیز شرح مفصلی درباره افق شرعی ارائه کردند. همه حضار و مسئولین مراکز و روحانیون، صددرصد رأی مثبت دادند و دقت اوقات شرعی را تأیید کردند. همچنین بزرگانی که حضور نداشتند تماس گرفتند و تأیید کردند. ما اوقات شرعیِ تهیه شده از سوی مرکز اسلامی هامبورگ را در برگه‌هایی چاپ و توزیع کردیم و لوگوی مراکز اسلامی هلند را در کنار آن قرار دادیم. مسئولین مراکز اسلامی که حضور نداشتند، لوگوی مرکز را فرستادند و گفتند که با این اوقات شرعی بریء الذمه شدیم و اطمینان برای ما حاصل شد. بیش از چهار سال است که این اوقات شرعی را بین شیعیان مقیم هلند پخش کردیم و همه بر اساس آن عمل می کنند. حتی با اینکه مبنای فقهی آیت الله مدرسی درباره افق شرعی با سایر مراجع متفاوت است، نماینده ایشان در هلند اوقات شرعی را قبول کرد. بنابراین با این نشست و تدبیر مشکل چندین ساله اوقات شرعی در هلند حل شد.

 آیت الله رمضانی که به هلند تشریف آوردند، گفتند که ما در آلمان نتوانستیم مراکز اسلامی را متقاعد کنیم اما شما خدمت بزرگی کردید.

ابنا: در جریان برگزاری عزاداری در ایام محرم، بین شیعیان مقیم هلند قمه زنی هم وجود دارد؟

ـ تعدادی از شیعیان پاکستان طبق عادتی که از قدیم دارند قمه زنی می کنند و این کار را به فتاوای مراجع نسبت نمی دهند. شیعیان پاکستان در حسینیه "محفل علی" ظهر عاشورا در داخل حسینیه قمه زنی و زنجیرزنی با تیغ دارند. از قدیم الایام این کار را می کنند، جزء فرهنگ آنها شده و ما هم کاری به آنها نداریم. دولت هلند به آنها مجوز قمه زنی داده است به شرط اینکه در داخل حسینیه باشد و بیرون از حسینیه این کار را نکنند.

ابنا: با این کار، رسانه های هلند علیه شیعیان تبلیغات منفی انجام نمی دهند؟

ـ هر سال بعد از عاشورا دو روزنامه مهم هلند عکس بزرگی از مراسم قمه زنی شیعیان پاکستان در صفحه اول چاپ می کنند و درباره آئین های عزاداری می نویسند و مفصل توضیح می دهند که چرا روز عاشورا برای شیعیان مهم است؛ دو پهلو می نویسند و جنبه های مثبت و منفی دارد. جنبه مثبت این است که اهداف امام حسین(ع) از قیام عاشورا را تشریح می کنند و جنبه منفی این است که عکس خونین از صحنه قمه زنی را در صفحه اول منتشر می کنند.

ابنا: مگر چاپ عکس خونین یک انسان در روزنامه ممنوع نیست؟

ـ هر عکسی در راهپیمایی یا جاهای بگیرند که خون داشته باشد، درج نمی کنند. نمی دانم چرا تصاویر قمه زنی را منتشر می کنند!

ابنا: به مسئولان آن دو روزنامه اعتراض نکرده اید؟

ـ نه، اعتراض نکردیم و به ذهن ما نرسیده که اعتراض کنیم.

ابنا: سال گذشته فتنه ای علیه قرآن در هلند ایجاد شد، درباره این توضیح دهید که جریان چه بود؟

ـ یک گروه تندرو در هلند وجود دارد که ضد اسلام و مسلمین است و هر سال حرکتی ضد اسلام انجام می دهند؛ برخی اوقات سر خوک جلو درب مسجد یا مرکز اسلامی می گذارند و ... چندین بار سعی داشتند که قرآن را بسوزانند اما نتوانستند و دولت هلند به آنها مجوز نداد. این گروه ضد اسلام اخیرا در شهر مهم روتردام تجمع کردند و می خواستند قرآن را بسوزانند که نیروهای پلیس وارد عمل شدند و سرکرده آنها را دستگیر کردند. تعدادی از مسلمانان هلند تجمع کردند و احتمال درگیری وجود داشت که پلیس با دستگیری سرکرده آنها، مانع زد و خورد شد. این گروه در هلند حرکت و مانور زیادی نمی توانند انجام دهند اما در آلمان و سوئد کارهایی می کنند. با وکیلی صحبت کردیم و قصد داریم علیه این گروه ضد اسلام، شکایت و اقامه دعوی کنیم؛ چون حق شکایت داریم. وضعیت و شرایط هلند برای مسلمانان بهتر از سایر کشورهای اروپا است؛ افرادی که در سوئد، قرآن سوزی کردند و می خواستند در هلند این کار را تکرار کنند، به آنها اجازه ورود ندادند و ممنوع الورد هستند. ما به دنبال این هستیم که در اروپا این کار را انجام دهیم تا وارد اتحادیه اروپا نشوند.

فعالیت این گروهِ ضد اسلام باعث جنگ مذهبی در هلند می شوند و منافی قوانین کشورهای اروپا است. در کشورهای اروپایی، تعداد مسلمانان خیلی زیاد است و اگر عده ای با انجام کارهایی بخواهند مسلمانان را تحریک کنند، مشکلاتی ایجاد شود و مقامات هلند این مسئله را درک می کنند.  

متأسفانه در فتنه اخیر یکی از نماینده های تندرو و  ضد اسلام مجلس هلند حضور داشت که با استقبال مواجه نشد. درباره آن، کار تبلیغاتی انجام دادند، ویدئوهایی در کشورهای دیگر پخش شد که در رسانه های هلند بازتاب چندانی نداشت.

ـ در پایان اگر فرمایشی دارید بفرمایید.

ـ امروزه کارهای خیلی زیادی در اروپا انجام شده است؛ زمانی که من به هلند رفتم، مراسم و برنامه های اهل بیتی خیلی کم بود و ده یا پانزده نفر از شیعیان در خانه ای جمع می شدند و عزاداری می کردند اما امروزه به برکت اهل بیت(ع)، نمی گویم در هر شهر، بلکه در هر روستایی برنامه مذهبی وجود دارد. آمریکا و استرالیا هم این گونه است. قبلا اینگونه نبود و اوضاع فرق کرده است. احساس می کنم که با توسعه و گسترش عزاداری ها "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" محقق می شود و قاعده هم این است. در سال های اخیر از بلژیک و آلمان به برنامه های عزاداری ما می آمدند اما هم اکنون در هر شهر و دهاتی، بیست یا سی نفر از شیعیان با اجاره سالن عزاداری می کنند. در هر جای اروپا که شیعیان حضور دارند برنامه اهل بیت(ع) هم هست و این از برکات مهاجرت شیعیان می باشد.

این نکته را هم بگویم که من به مهاجرت نیاز نداشتم چون کارم خوب بود؛ در کنار طلاسازی، ماشین هم خرید و فروش می کردم و دست و بال من باز بود. من در کنار تجارت به اهل بیت(ع) خدمت کردم؛ کار خدا بود که به هلند بروم و سفر به اروپا در برنامه من نبود. مهاجرت من به هلند و حرکتی که در این کشور آغاز کردم به کشورهای دیگر اروپا سرایت کرد به گونه ای که شیعیان در شهرهای اروپا هیئت، موکب و موسسه اسلامی تأسیس کرده اند، در حالی که قبلا وجود نداشت. قبل از سال 2007 میلادی در اروپا به جز سوئد و انگلیس مرکز اسلامی نبود، اما الحمدلله امروزه در هر شهر و روستایی مراکز اسلامی و حسینیه و مسجد توسعه و گسترش پیدا کرده است.

............................................
پایان پیام/ 167