خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: برحسب بعضی تفاسیر، آیاتی از قرآن مجید به این عالم تفسیر شده و ظاهر برخی از این آیات بر یک سابقه و پیشینه خاص انسان قبل از این عالم دلالت دارند.
از این آیات، آیه ای که مشهور و معروف در این جهت شده است، آیه کریمه «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قَالُوا بَلَی شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّا کنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ» می باشد.
در تفسیر این آیه، نظرها متفاوت شده است و حتی بعضی بزرگان آن را به شهادت خلقت انسان بر وجود خالق، مثل شهادت هر صنعت و بنا بر وجود صانع و بانی، یا به شهادت فطرت و اقرار فطری انسان بر وجود خدا تفسیر نموده اند، که رفع ید از ظاهر آیه است و صاحبان این رأی، این رفع ید از ظاهر را از روی قرینه، به قول خودشان عقلیه میدانند.
برخی دیگر از بزرگان هم ظاهر آیه را حفظ کرده و وجود چنین عالم و پیشینه ای را برای انسان برحسب این آیه، تصدیق می کنند؛ هرچند در بیان مطلب با توجه به جمله های آیه و موقعیت اعرابی آنها بیان واحد ندارند؛ و هرچند در معرفت تفاصیل این عالم و حقیقت آن نیز از اظهار نظر قطعی خودداری می کنند که از حدّی که روایات معتبر دلالت دارند، بیشتر سخن بگویند.
به هرحال، رأی معروف بین محدّثین و جمعی از علمای اهل تفسیر، همین است که بالاجمال، «عالم ذر» را قبول دارند.
ازجمله آیاتی که ممکن است بر همین معانی «عالم ذر» و پیشینه معنوی و حقیقت انسان تفسیر شود، آیاتی از سوره بقره است که می فرماید: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْـمَلَائِکهِ فَقَالَ أَنْبِئُونی بِأَسْمَاءِ هَولَاءِ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ * قَالُوا سُبْحَانَک لَا عِلْمَ لَـنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّک أَنْتَ الْعَلِیمُ الْـحَکیمُ * قَالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کنْتُمْ تَکتُمُونَ».
این آیات دلالت بر وجود مسمّیاتی دارد که اسماء آنها را خداوند متعال به آدم علیه السلام تعلیم فرمود و مسمّیات آن برحسب ظاهر در مرآی ملائکه و دید آنها بوده و به آنها اشاره شده است.
البته چنان که از آیات استفاده می شود، این برنامه غیبی و غیب آسمان ها، و زمین و این عالم بوده است. این مسمّیات در روایات به اشباح رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمّه طاهرین علیهم السلام و بلکه بسیاری از خواصّ عبادالله و صاحبان درجات رفیعه و سران اعداء الله بوده است و تفاسیر دیگر و بیشتر نیز شده است.
ازجمله آیات، این آیه شریفه است: «وَإِذْ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَ النَّبِیینَ لَـمَا آتَیتُکمْ مِنْ کتَابٍ وَحِکمَهٍ ثُمَّ جَاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِـمَا مَعَکمْ لَتُومِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَی ذَلِکمْ إِصْری قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَکمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ».
از این آیه نیز استفاده می شود که مسئله اخذ میثاق بر نبوّت حضرت رسالت پناهی نیز در صقع خاص و جوّ ویژه ای بوده است که این اخذ و استیثاق در آنجا انجام گرفته است؛ هرچند تصوّر آن برای ما دشوار یا محال باشد.
آیه دیگر این است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیینَ میثَاقَهُمْ وَمِنْک وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی ابْنِ مَرْیمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِیثَاقاً غَلِیظاً»، این آیه نیز به ظاهر دلالت دارد بر اخذ میثاق از انبیا علیهم السلام و خلاصه اینکه این آیات به عالم ذر و اخذ میثاق، تفسیر شده است.
علاوه بر این، روایاتی که در حدّ تواتر است، بر این عالم و این اشهاد و حضور و شهادت و اخذ میثاق دلالت دارند که اگر بخواهید به این روایات و بعضی آرا و نظرات علما مطّلع گردید، ازجمله می توانید به کتاب شریف بحار الانوار مراجعه نمایید:
جلد ۳، باب ۱۱ (اَلدِّینُ الْـحَنِیفُ وَالْفِطْرَهُ وَصِبْغَهُ اللهِ وَالتَّعْرِیفُ فِی الْـمِیثَاقِ) که مشتمل بر ۲۲ حدیث است.
جلد ۵، باب ۱۰ (اَلطِّینَهُ وَالْـمِیثَاقُ) مشتمل بر ۶۷ حدیث.
جلد ۵۸، باب ۴۳ (فِی خَلْقِ الْأَرْوَاحِ قَبْلَ الْأَجْسَادِ) مشتمل بر ۳۰ حدیث.
لازم به تذکر است اینکه گفتیم این روایات در حدّ تواتر است، مقصود تواتر لفظی تفصیلی نیست؛ بلکه مقصود، تواتر لفظی اجمالی است که به واسطه کثرت روایات علم به صدور یکی از آنها حاصل است و معنوی است که از مجموع این روایات علم به عالم ذر و پیشینه ویژه ای برای همه بنی آدم یا افراد مخصوصی پیدا می شود.
مثل نقل هایی که از سخاوت حاتم شده که اگرچه به تفاصیل آن علم پیدا نمی شود و تفاصیل آن متواتر نیست، اما قدر جامع آنها که سخاوت وجود حاتم باشد، به تواتر معنوی ثابت است.
از این جهت ما هم در مقام اظهار رأی و عقیده، بیشتر از این، نظر قطعی نمی دهیم و قدم به جلو نمی گذاریم که مبادا به رأی خود سخنی بگویم؛ زیرا در این امور، فقط باید بر اساس نقل ثابت و محکم متّصل به مبدأ و مقام عصمت اظهار نظر کرد.
بنابراین به این مقدار و اعتقاد اجمالی بسنده می کنیم. در این حد بر این عقیده ردّ و ایراداتی کرده اند که به آنها نیز پاسخ داده شده و آن ایرادات وارد نخواهد بود.
منبع: دفتر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (قدس سره)
نظر شما