۱۱ تیر ۱۴۰۴ - ۰۶:۵۱
با توجه به علم غیب ائمه (ع) نسبت به زمان شهادتشان، چرا امام حسین (ع) به کربلا رفت؟ آیا این خودکشی نیست؟

مرگ در راه خدا به هیچ وجه هلاکت و خودکشی نیست، علاوه بر اینکه امامان معصوم بر اساس علم عادی، به تکلیف خود مبنی بر صبر در سختی‌ها و مشکلات عمل کردند و مصلحت والاتر از جان را در نظر گرفتند.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت (ع) ـ ابنا: در پاسخ به این سؤال که «با توجه به علم غیب ائمه (ع) نسبت به زمان شهادتشان، چرا امام حسین (ع) به کربلا رفت؟ آیا این خودکشی محسوب نمی‌شود؟» باید گفت؛ حفظ جان از نظر عقل و شرع، پسندیده بلکه واجب است. خودکشی یا قرار دادن خود در معرض کشته شدن ناپسند بوده و در آیات و روایات نیز نهی شده است (۱). بنابراین قطعاً امام معصوم خود را در معرض نابودی قرار نمی‌دهد. بر اساس مضمونِ مجموعه‌ی روایات متواتر که در اختیار داریم، ائمه (ع) به همه‌ی حوادث از جمله شهادت خود، علم دارند (۲)؛ اما این پرسش، سؤال جدیدی نیست و در زمان خود ائمه (ع) همین مطلب را از ایشان سؤال می‌کردند و بزرگان شیعه نیز از همان آغاز پیگیر پاسخ بوده‌اند؛ بر همین اساس با استفاده از میراث عظیم اندیشمندان اسلامی می‌توان به پاسخ‌های ذیل دست یافت؛

الف: خروج تخصصی مرگ در راه خداوند از خودکشی

خودکشی یا کورکورانه خویشتن را به نابودی کشاندن، زمانی است که کسی بی‌گدار به آب زند و خود را به کشتن دهد اما مرگ در راه خدا به هیچ وجه هلاکت و خودکشی نیست بلکه سعادت و نجات است؛ ازاین‌رو، شهادت، به‌طور تخصصی از دایره هلاکت خارج است.

ب: تفاوت بین علم ظاهری و باطنی

علم ظاهری با علم باطنی یا غیبی، متفاوت است. علم ظاهری تکلیف آور است مثلاً اگر کسی در آب نوشیدنی سم ببیند، نباید آن را بنوشد اما علمی که از راه غیب حاصل می‌شود، تکلیف آور نیست و وجوبی را به دنبال ندارد؛ ازاین‌رو، نباید تأثیری در عمل فرد بگذارد. اگر کسی هر اندازه هم علم غیب داشته باشد، این علم، مانع مرگ یا شهادت او نمی‌شود. ائمه (ع) به شهادت خود، علم باطنی داشتند. با اینکه می‌دانستند شهید می‌شوند اما تکلیفی نداشتند مقابل چنین علمی بایستند یا در صدد چاره‌جویی و دفع قضا و قدر الهی برآیند (۳).

ج: مأمور به صبر بر شهادت

ائمه (ع) از طرف خداوند مأمور به بردباری و تحمل سختی‌ها بودند تا از این طریق به مقام ویژه‌ای که جز با شهادت به دست نمی‌آید نائل شوند. گویا تقدیر الهی بود که شهادت ائمه (ع) موجب تقویت دین و آبیاری درخت اسلام شود؛ امامان نیز با انتخاب شهادت، درجات خود را متعالی نموده و اطاعت‌پذیری‌شان را از دستورات خداوند متعال و قضا و قدر الهی به اثبات رساندند (۴).

د: وجود مصلحت برتر در شهادت

بنابر حکم عقل، زمانی به مرگ انداختن خویش قبیح است که در آن مصلحتی مهم‌تر و بالاتر نباشد اما شهادت، مصلحت مهم‌تر و والاتر دارد. مبنایی در فقه وجود دارد به نام مقاصدالشریعة (۵) یعنی هدف شریعت حفظ پنج امرِ مهمِ؛ دین، جان، مال، عقل و ناموس است. اگر بین حفظ هر کدام از این امور، تردید حاصل شد باید به امرِ دارای مصلحت مهم‌تر، توجه شود. به عنوان مثال یک مجاهد، جهاد و مقاومت را انتخاب می‌کند حتی اگر مقاومتش به مرگ انجامد. اقدام امام حسین (ع) در راستای مقاصدالشریعه بود به این صورت که امر دایر شد بین حفظ جان امام و حفظ دین؛ امام (ع) حفظ دین را مقدم داشت؛ زیرا، مصلحت بالاتر و عمیق‌تر، مصلحت پایین‌تر را کنار می‌زند. ائمه (ع) همه شریعت را درست عمل می‌کردند اما با زاویه دیدِ محدود دنیایی، گویا امام، خود را به هلاکت انداخت در صورتی که امام، همواره ناظر به اهداف والا عمل می‌نماید (۶).
بنابراین امامان معصوم که به زمان و چگونگی شهادت خود آگاه بودند، با این حال در مواردی که تن به شهادت دادند با حکم عقلی و شرعی درباره وجوب محافظت از جان مخالفت نکردند؛ زیرا مرگ در راه خدا اساساً هلاکت و خودکشی نیست. بعلاوه تکلیف ائمه (ع) مانند سایر افراد بشر بر اساس علم عادی است و علم غیب تکلیفی به دنبال نمی‏‌آورد. ائمه (ع) از طرف خداوند مأمور به بردباری و تحمل سختی‌ها بودند و به تکلیف خود عمل کردند و به مرگ انداختن، آن‌گاه غیرعقلایی است که در آن مصلحتی مهم‌تر نباشد حال آنکه شهادت، مصلحت مهم‌تر و والاتر دارد.


پی‌نوشت
۱. «وَ لَا تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلیَ التهَّلُکَةِ؛ خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید» (بقره/۱۹۵).
۲. «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی بْنِ أَعْیَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ قَدْ وَلَدَنِی رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَنَا أَعْلَمُ کِتَابَ اللَّهِ وَ فِیهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ أَعْلَمُ‏ ذَلِکَ کَأَنَّمَا أَنْظُرُ إِلَی کَفِّی‏ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» صفار، محمد بن حسن (۱۴۰۴ق) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، ج۱، دوم، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، ص ۱۹۷
۳. طباطبائی، محمدحسین (۱۳۹۲ش) مجموعه رسائل، ج۲، سوم، قم: بوستان کتاب، ص۲۴۴.
۴. «عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ‏ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ‏ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَدْ عَرَفَ قَاتِلَهُ وَ اللَّیْلَةَ الَّتِی یُقْتَلُ فِیهَا وَ الْمَوْضِعَ الَّذِی یُقْتَلُ فِیهِ وَ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعَ صِیَاحَ الْإِوَزِّ فِی الدَّارِ صَوَائِحُ تَتْبَعُهَا نَوَائِحُ وَ قَوْلُ أُمِّ کُلْثُومٍ- لَوْ صَلَّیْتَ اللَّیْلَةَ دَاخِلَ الدَّارِ وَ أَمَرْتَ غَیْرَکَ یُصَلِّی بِالنَّاسِ فَأَبَی عَلَیْهَا وَ کَثُرَ دُخُولُهُ وَ خُرُوجُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ بِلَا سِلَاحٍ وَ قَدْ عَرَفَ ع أَنَّ ابْنَ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ قَاتِلُهُ بِالسَّیْفِ کَانَ هَذَا مِمَّا لَمْ یَجُزْ تَعَرُّضُهُ فَقَالَ ذَلِکَ کَانَ وَ لَکِنَّهُ خُیِّرَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ لِتَمْضِیَ مَقَادِیرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» کلینی، محمد بن یعقوب (۱۴۰۷ق) الکافی، ج۱، چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ص ۲۵۹.
۵. «الإفتاء و التشریع وفق ما تقتضیه مقاصد الشریعة و التی تنتهی إلی أصول خمسة، هی حفظ النفوس و الأموال و الأعراض و العقول و الأدیان» سرور، ابراهیم حسین (۱۴۲۹ ه. ق) المعجم الشامل للمصطلحات العلمیة و الدینیة، ج۱، بیروت: دار الهادی‏، ص ۴۳۵.
۶. طباطبائی، محمدحسین، همان، ص ۲۵۰.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha