۲۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۵
نمایشی که پایانش روی صحنه نمی‌آید!

سیاست، بر خلاف سینما، پایان فیلم را روی پرده نمی‌آورد. در سینما می‌توانی نقش مأمور اطلاعاتی یا حتی خائن به وطن را بازی کنی و بعد به خانه برگردی. اما در سیاست، نقش‌ها تو را تا ابد حمل می‌کنند. هیچ کارگردانی آنجا فریاد «کات!» نمی‌زند تا به پشت صحنه برگردی.

خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ابنا:

اشاره؛ نقش تازه یک بازیگر آشنا!

گاهی یک انتخاب، همهٔ مسیر یک چهره را عوض می‌کند.  

حمید فرخ‌نژاد، مردی که روزی در فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا لباس مأمور اطلاعاتی می‌پوشید و در نقش مدافع خاک ایستاده بود، امروز در استودیوی شیک یک شبکه اپوزیسیون نشسته است. جلوی دوربینی که نورش سردتر از اسپات‌لایت‌های سینماست، اما اثرش بر حافظه جمعی، به‌مراتب داغ‌تر.  
سخنانش ساده اما سنگین است: «جمهوری اسلامی اشغالگر است... حملهٔ اسرائیل شاید به نفع مردم باشد.»  

مثل بازیگری که متن سناریو را بی‌کم‌وکاست اجرا می‌کند؛ چه متن‌اش ستایش رضا پهلوی باشد، چه نفی حکومت، و چه سطورش در جایی دور از مرزهای ایران نوشته شده باشد.

۱. خط روایت پس از توپ‌خانه

کلمات او ناگهان در قاب بزرگ‌تری دیده می‌شود. تنها چند هفته از پایان «جنگ دوازده‌روزه» گذشته است. روایت رسمی، شکست اسرائیل را فریاد می‌زند. اما در گوشهٔ دیگر این صحنه، در توییتر و اینستاگرام، روایتی معکوس شکل می‌گیرد: تغییر جای جلاد و شهید! 

در این نمایش مجازی، تهران متهم اصلی است و تل‌آویو در نقش دفاع، حتی شایعه‌ای پررنگ‌تر می‌شود: «همهٔ کشته‌ها سپاهی بودند».  

این پرده‌سازی وقتی با ویدئوی دلهره‌آور انفجار در تجریش روبه‌رو می‌شود، نقابش می‌افتد؛ قاب‌هایی که مردمی معمولی را در میان دود و شیشه‌های شکسته، نشان می‌دهد.

۲. سه خط قرمز در برابر یک داستان!

واکنش تند به این اظهارنظرها ریشه در سه اصل دارد:  

الف. مشروعیت انتخابی: این حکومت، برخلاف سلطنت پهلوی که با کودتای حمایت‌شده از خارج آمد، در بستر همه‌پرسی و انتخابات مکرر شکل گرفته است.  

ب. همبستگی در خطر: اختلاف داخلی همیشه بوده، اما تجاوز خارجی در حافظهٔ ایرانیان ته‌نشین‌شده به‌عنوان خط قرمزی مشترک.  

ج. ماهیت نزاع: خصومت اسرائیل صرفاً با ساختار سیاسی ایران نیست؛ با موقعیت ژئوپلیتیک و یکپارچگی سرزمینی ایران است؛ همان‌گونه که سوریه پس از عبور از اسد، وارد فصل تجزیه شد.

جمع‌بندی؛ پردهٔ آخر، یا شاید بی‌پرده!

سیاست، بر خلاف سینما، پایان فیلم را روی پرده نمی‌آورد. در سینما می‌توانی نقش مأمور اطلاعاتی یا حتی خائن به وطن را بازی کنی و بعد به خانه برگردی.  

اما در سیاست، نقش‌ها تو را تا ابد حمل می‌کنند. هیچ کارگردانی آنجا فریاد «کات!» نمی‌زند تا برگردی به پشت صحنه.  

و اگر بخواهیم استعاره‌مان را کامل کنیم، شاید تنها بازگشتی که باقی بماند، همان آگهی‌های سوپرمارکتی در حومهٔ تورنتو باشد؛ جایی که پرده‌ها همیشه پایین‌اند و هیچ تماشاگری کف نمی‌زند.

محمد منتج 

..............................

پایان پیام/ ۲۶۸

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha