۲۰ آبان ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۲
ضرورت شفاعت با وجود توانایی خدا بر بخشش مستقیم!؟

خداوند قدرت بخشش مستقیم را دارد؛ امّا خود برای ایجاد امید و شایستگی بیشتر در شفاعت شونده جهت توبه و نیز برای ترفیع مقام توبه کننده و هر بنده ای شفاعت را جعل فرموده است.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: معنای لغوی «شفاعت»، ضمیمه کردن و پیوند دادن چیزی به چیز دیگر(۱) و معنای اصطلاحی آن به واسطه شدن یکی از آفریده های خداوند میان آن وجود مقدس و آفریده ای دیگر برای رساندن خیری به او یا دفع شری از اوست. (۲)

گناهکاری که مورد شفاعت قرار می گیرد، دچار تحول می گردد بدین معنا که دیگر نه سزاوار کیفر و مجازات که مستحق غفران و بخشش است. البته چنین شخصی اسباب و مقدمات اینکه مورد رحمت الهی قرار بگیرد، عذاب از او ساقط شود و حتی درجات رشد معنوی اش افزوده گردد را در وجود خود دارد، اما این مقدمات به صورت ناقص در وجود او مستقرند و تنها با منضم شدن به شفیعی که شرایط شفاعت را دارا می باشد، مشمول رحمت کامل الهی قرار می گیرد. (۳)

یکی از مهمترین شبهاتی که حول مسأله شفاعت مطرح می شود، امکان بخشش مستقیم و بی واسطه بندگان توسط خداوند است؛ بدین بیان که گفته می شود: ما می دانیم که خدا به همه چیز آگاه است و دوست دارد که بندگانش را ببخشد و مانعی هم بر سر بخشش او نیست. در این صورت چه نیازی به شفاعت دیگران برای این کار است؟

پاسخ این سؤال را در ادامه ذیل چند عنوان ارائه می دهیم:


توضیحی پیرامون ماهیت شفاعت

این سؤال در حقیقت از عدم شناخت معنای صحیح شفاعت ناشی می شود.

اگر ما از شفاعت اولیاء الهی چنین تصوری داشته باشیم که علم‌ خدا را می توان تغییر داد و مجهولی را درباره شفاعت‌ شونده برای او روشن ساخت؛

یا اگر نگاه ما به شفاعت این گونه باشد که مبدأ و منشأ قدرتی غیر از خداوند در جهان وجود داشته باشد که بتوان روی آن تکیه کرد و خشم او را به وسیله آن فرو نشاند و یا محبّت او را به سوی خود جلب کرد؛

یا اگر معتقد باشیم که خداوند ممکن است نیاز به موقعیّت بعضی از بندگان خود داشته باشد و به خاطر این نیاز، شفاعت او را درباره مجرمی بپذیرد و یا اگر باورمان این باشد که خداوند ممکن است از نفوذ وسایطی بهراسد و شفاعت آنها را بپذیرد، همه اینها ما را از اصل توحید در صفات خدا دور می سازد و در درّه شرک و بت پرستی پرتاب می نماید و یقینا خداوند به چنین شفاعتی نیاز ندارد. (۴)

اما اینها همه خاصیت شفاعت در عرف عام و معنای نادرست آن است و شفاعت در شکل صحیح، هیچ یک از این عیوب را به خود راه نمی دهد؛ زیرا شفاعت در شکل صحیح که مد نظر قرآن و روایات می باشد بر محور دگرگونی و تغییر موضع «شفاعت شونده» دور می زند.

یعنی شخص شفاعت شونده موجباتی فراهم می سازد که از یک وضع نامطلوب و درخور کیفر بیرون آمده و به وسیله ارتباط با شفیع، خود را در وضع مطلوبی قرار دهد که شایسته و مستحق بخشودگی گردد و در مسیر کمال قرار گیرد و ایمان به این نوع شفاعت در واقع یک مکتب عالی تربیتی و وسیله اصلاح افراد گناهکار و آلوده و بیداری و آگاهی است. (۵)

چرایی نیاز توبه کاران به شفاعت؟

توبه و شفاعت در عرض هم نیستند که با وجود یکی نیازی به دیگری نباشد. شفاعت یکی از راه های توبه است و از طرف خداوند به عنوان راهی برای بازگشت وضع و جعل شده است. حکمت جعل شفاعت از سوی خداوند برای بندگان هم این است که شفاعت شونده در وضعیت بهتری از حیث امید به بخشش و مراتب توبه قرار گیرد و در پیشگاه معبود خود از مقامات شفاعت کننده برای خویش وسیله و اعتبار بیشتری کسب کرده و خود را خس بی ارزشی نپندارد که توبه او ارزشی نزد خدا ندارد.

برای توضیح بیشتر می گوییم که توبه شرایطی دارد و چه بسا انسان موفق به انجام شرائط آن نشود. زیرا در چندین آیه از «قرآن مجید» شرط توبه اصلاح گذشته بیان شده، یعنی کسی که سالیان دراز مرتکب گناهی شود و بعد نادم گردد و از در توبه درآید باید خطاهای گذشته را هرچند «حقّ الله» بوده با اعمال نیک خود جبران کند و اگر «حقّ الناس» بوده همه را تا آخر بپردازد، بنابراین «توبه» برخلاف آنچه تصور می شود تنها ندامت نیست.

چه بسا خطاکارانی که موفق به این جبران و اصلاح نمی شوند، در حالی که ندامت و پشیمانی سراسر وجود آنها را فرا گرفته است. چنین اشخاصی اگر به شفاعت دل نبندند از آمرزش الهی مأیوس شده و این یأس، آنها را غرق در گناهان بیشتر می کند.

علاوه بر آن ممکن است کسی به گناهی آلوده باشد و هنوز توفیق توبه و ندامت برای او حاصل نشده باشد. چنین شخصی اگر احساس کند که امکان دارد در قیامت شفیعان دست او را بگیرند، به شرط اینکه گناهان دیگر را ترک کند و یا کارهای خیر و مثبتی انجام دهد همین معنا لااقل سبب تشویق او به ترک گناهان دیگر و انجام اعمال خیر خواهد شد. (۶)

با توجه به آنچه تا اینجا گفته شده روشن می شود که چرا - با اینکه توبه طبق اعتقادات مسلم مذهبی به تنهایی موجب آمرزش گناهان می گردد - توبه کاران به شفاعت نیز نیازمندند. دلیل این موضوع همان طور که شرح دادیم به این برمی گردد که توبه کاران برای افزایش مقامات معنوی و پرورش و تکامل و ارتقاء مقام، نیاز به شفاعت دارند؛ اگر چه نیازشان به بخشش و آمرزش در زمینه جرم و گناه با «توبه» بر آورده شده باشد.

اشتباه بزرگی که برای بسیاری در زمینه تاثیر توبه رخ داده موجب این گونه اشکالات می شود و آن اینکه تصورشان این است که توبه و ندامت و پشیمانی از گناه می تواند انسان را به حالت قبل از گناه در آورد در حالی که ندامت از گذشته و تصمیم نسبت به آینده تنها مرحله نخستین توبه است و درست همانند دارویی است که بیماری را قطع می کند، بدیهی است با قطع تب و از بین رفتن ریشه بیماری، اگر چه بیمار بهبودی یافته و سالم شده، ولی هرگز به حال یک انسان عادی در نیامده است، بلکه باید مدتها به تقویت بنیه جسمی خود بپردازد، تا به مرحله قبل از بیماری برسد.

به تعبیر دیگر توبه مراحلی دارد، و ندامت از گناه و تصمیم برای پاک بودن در آینده تنها مرحله نخستین آن است. مرحله نهایی آن به این حاصل می شود که توبه کار از هر نظر به حالت روحانی قبل از گناه در آید و در این مرحله است که شفاعت شافعان و پیوند و ارتباط با آنها می تواند اثر بخش باشد. (۷)

شاهد زنده برای این سخن، همان است که در آیات مربوط به استغفار می بینیم علاوه بر توبه شخص مجرم، استغفار پیامبر(صلی الله علیه وآله) شرط پذیرش توبه قرار داده شده است. (۸) همچنین در مورد استغفار یعقوب(علیه السلام) برای فرزندانش بعد از توبه از کاری که با برادرشان یوسف(علیه السلام) کرده بودند. (۹)

ویژگی های تربیتی و رشددهنده شفاعت

اگر هدف از شفاعت فقط بخشش گناهکاران بود در این صورت با توبه نیز این بخشش مستقیما از سوی خداوند صورت می پذیرد و نیازی به شفاعت نبود اما همان طور که اشاره هم کردیم آنچه در بحث شفاعت اهمیت دارد مسأله امید بخشی به بندگان و تقویت اراده آنها است.

به عبارت دیگر کسانی که مرتکب جرائم سنگینی می شوند از یک سو گرفتار ناراحتی وجدان و از سوی دیگر گرفتار یأس از بخشودگی در پیشگاه خدا می گردند و چون راه بازگشت را به روی خود مسدود می یابند عملا حاضر به هیچ گونه تجدید نظر در رفتار خود نیستند و با توجه به تیره شدن افق آینده در نظرشان، ممکن است دست به طغیان و سرکشی بیشتر بزنند و یک نوع آزادی عمل برای خود تحت این عنوان که رعایت مقررات برای آنها سودی ندارد، قائل شوند؛ درست همانند بیماری که از بهبودی مایوس شده و سد پرهیز را به کلی شکسته است چون آن را بی دلیل و فاقد تاثیر می داند.

گاه ناراحتی وجدان که ناشی از اینگونه جرائم است موجب اختلالات روانی و یا موجب تحریک حس انتقام‌ جویی از جامعه‌ ای که او را چنین آلوده کرده است نیز می‌ گردد و به این ترتیب گناهکار مبدل به یک عنصر خطرناک و کانون ناراحتی برای جامعه می‌ شود. اما ایمان به شفاعت روزنه ای به سوی روشنایی به روی او می گشاید و امید به آمرزش، او را به کنترل خویش و تجدید نظر و حتی جبران گذشته تشویق می‌ کند.

حس انتقام‌ جویی در او تحریک نمی‌ گردد و آرامش روانی به او امکان تبدیل شدن به یک عنصر سالم و صالح می‌ دهد.

بنابراین اگر بگوئیم توجه به شفاعت به معنای صحیح، یک عامل سازنده و بازدارنده است که می تواند از یک فرد مجرم و گناهکار فرد صالحی بسازد گزاف نگفته ایم. لذا مشاهده می کنیم که حتی برای زندانیان ابد، روزنه شفاعت و بخشودگی در قوانین مختلف دنیا باز گذارده شده است مبادا یاس و نومیدی آنها را مبدل به کانون خطری در درون خود زندان ها کند و یا گرفتار اختلال روانی سازد! (۱۰)

عدم اختصاص شفاعت به گناهکاران

علاوه بر آنچه گفته شد، طبق برخی روایات شفاعت اختصاص به گناهکاران ندارد و مفید به حال همه انسان هاست و می تواند باعث افزایش مقام و عامل مؤثری در کمال باشد؛ چنان که در روایت معروفی که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده می خوانیم: «مَا أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ إِلَّا وَ هُوَ مُحْتَاجٌ‌ إِلَی‌ شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ یَوْمَ الْقِیَامَة» (۱۱)؛ (همه انسانها از اولین و آخرین در روز قیامت به شفاعت حضرت محمد نیازمند می باشند).

به این ترتیب حتی کسانی که از گناه توبه کرده اند و جرم آنها بخشوده شده، باز نیاز به شفاعت دارند و این در صورتی ممکن است که اثر شفاعت دو جانبه باشد و افزایش مقام را نیز شامل شود. و اگر در بعضی از روایات می خوانیم نیکوکاران نیاز به شفاعت ندارند، منظور نفی آن نوع شفاعت است که در مورد مجرمان و گناهکاران می باشد.

از سوی دیگر چنان که از روایت فوق نیز برداشت می شود حقیقت شفاعت ضمیمه شدن موجود قوی تری به موجود ضعیف تر برای کمک به او است و از آنجا که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در بالاترین رتبه نزد پروردگار قرار دارد همه انسان ها برای کمال خود به کمک ایشان نیاز دارند. این کمک ممکن است برای افزایش نقاط قوت باشد و نیز ممکن است برای پیرایش نقاط ضعف. (۱۲)

بنابراین شفاعت به دلائل مختلف اثر چندگانه دارد و انحصار به زدودن آثار جرم و گناه ندارد.


پی نوشت:

(۱). لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، میر دامادی، جمال الدین، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ هـ ق، چاپ سوم، ج ۸، ص ۱۸۳ و ۱۸۴ و ۱۸۵.

(۲). رسائل الشریف المرتضی، سید مرتضی، علی بن حسین بن موسی، دار القرآن الکریم، قم، ۱۴۰۵هـ ق، ج ۲، ص ۲۷۳.

(۳). المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، محمدحسین، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۳۹۰ هـ ق، چاپ دوم، ج ۱، ص ۱۵۷.

(۴). پیدایش مذاهب، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، ۱۳۸۴ هـ ش، چاپ اول، ص ۱۶۸.

(۵). همان، ص ۱۵۳؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ سی و دوم، ج ‌۱، ص ۲۲۵.

(۶). ن. ک: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ‌۱۳۸۶ هـ ش، چاپ نهم، ج ۶، ص ۵۳۲.

(۷). ن. ک: تفسیر نمونه، همان، ج ‌۱، ص ۲۳۳-۲۳۵.

(۸). ن. ک: سوره نساء آیه ۶۴: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا»؛ (و هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق خدا از او اطاعت شود. و اگر آنان هنگامی که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند، و پیامبر هم برای آنان طلب آمرزش می کرد، یقیناً خدا را بسیار توبه پذیر و مهربان می یافتند).

(۹). ن. ک: سوره یوسف، آیات ۹۷ و ۹۸: «قَالُوا یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ* قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی ۖ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»؛ (گفتند: ای پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه، بی تردید ما خطاکار بوده ایم* گفت: برای شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم کرد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است).

(۱۰). تفسیر نمونه، همان، ج ‌۱، ص ۲۳۵.

(۱۱). تفسیر القمی، قمی، علی بن ابراهیم، دار الکتاب، قم، ۱۴۰۴ هـ ق، چاپ سوم، ج ‌۲، ص ۲۰۲؛ بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ هـ، چاپ دوم، ج ‌۸، ص ۳۸.

(۱۲). تفسیر نمونه، همان، ج ۱، ص ۲۳۳.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha