خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا/ سرویس صفحات فرهنگی:
آیت الله العظمی مظاهری از مراجع معظم تقلید، در تاریخ هشتم مهرماه امسال در بیاناتی به اهمیت و پیشینه عزاداری در ماه محرم، برکات قیام اباعبدالله الحسین(ع)، رسالت اهل بیت پس از شهادت امام حسین(ع) و برپایی و زنده نگاه داشتن روضهها و عزاداریها تأکید کردند.
متن کامل بیانات معظم له به شرح ذیل است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
از همۀ شما اجازه میگیرم ثواب جلسۀ امشب هدیه خدمت حضرت مسلم«سلاماللهعلیه» باشد و با معنویت حضرت مسلم نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و با لطف حضرت مسلم از جلسه بیرون رویم. برای اینکه جلسۀ ما مورد لطف حضرت مسلم شود، اظهار ارادت کنید به حضرت مسلم با سه صلوات.
این دهۀ محرم، دهۀ عزاداری است و شیعه زنده به همین عزاداریهاست، و باید تا میتوانیم به این عزاداریها اهمیت دهیم. جلسۀ روضه داشته باشیم و در جلسۀ روضه شرکت کنیم و جمعیت بالا باشد و گریه و زاریها فراوان باشد و بالاخره جلسۀ عزا باشد. این دهۀ محرم باید در خانهمان شادی نباشد و غم و غصۀ کربلا در دل همه جایگزین باشد و همه جا، چه خانه و چه بازار، عزادار باشد.
چیزی که باید توجّه کنید و الحمدلله شیعه به آن توجه دارد، اینست که بقای تشیّع به این عزاداریهاست. اگر شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» نبود، بنیامیه شیعه را نابود و ریشهکن کرده بود و شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» موجب شد این شجرۀ طیّبۀ قرآن باقی باشد و تشیّع جا بیفتد. تشیّع ضعیف شده بود، به اندازهای که امام حسین«سلاماللهعلیه» فرمودند اگر قیام نکنم و اگر این شهادت واقع نشود، تشیّع نابود خواهد شد: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ»[1]؛ لذا امام حسین«سلاماللهعلیه» از مدینه حرکت کردند و با یک جملۀ تهدیدآمیزی به محمد بن حنفیه فرمودند: «مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَنْ لَحِقَ بِی اسْتُشْهِدَ وَ مَنْ لَمْ یَلْحَقْ بِی لَمْ یُدْرِكِ الْفَتْحَ»[2]؛ برادرم ما رفتیم و برای شهادت هم رفتیم، هرکه با ما بیاید، رستگار و عاقبتبهخیر میشود و هرکه با ما نیاید، عاقبتبهخیر نخواهد شد.
بالاخره به مکه آمدند و چند ماهی در مکه ماندند، برای اینکه مردم را مهیّا کنند. در آن چند ماه در خانۀ خدا نماز میخواندند و منبر میرفتند. منبرها بوی شهادت میداد. مضمون منبرها این بود که اسلام در مخاطره است. مرادشان هم از اسلام همان اسلام پیامبر، یعنی اسلام متشکّل از قرآن و اهلبیت«سلاماللهعلیهم» و توأم با یکدیگر بود. مرادشان از اسلام، اسلام قرآنی یعنی اهلبیت با قرآن و قرآن با اهلبیت بود. بارها در خطبهها و منبرها میفرمودند: «وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ»[3]
من نمیخواهم شورش کنم و اگر از مدینه به مکه آمدهام، برای این نیست که بحران ایجاد کنم. مصداق امر به معروف و نهی از منکر شده است و من آمدهام به این مصداق عمل کنم. اسلام عزیز، سیرۀ پیغمبر«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» و سیرۀ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در مخاطره است و قیام کردم برای اینکه این خطر را رفع کنم و این دین را حفظ کنم و بالأخره در آخر کار:
«ان كان دین محمد لم یستقم الا بقتلی یا سیوف خذینی»[4]
اگر دین اسلام متوقف بر شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» باشد، معلوم است که امام حسین«سلاماللهعلیه» این شهادت را به جان میخرد. لذا پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرموده بودند و همۀ اصحاب میدانستند و امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» بارها فرموده بودند و برایش گریه کرده بودند و در میان تشیّع یک امر مسلّم بود که اسلام در مخاطرۀ عجیبی واقع میشود و نجات این اسلام، مرهون شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» است، لذا امام حسین قیام میکند و شجرۀ طیبۀ قرآن را آبیاری میکند.
امام حسین«سلاماللهعلیه» به کربلا آمدند و آنچه وظیفه بود انجام دادند. اگر به این اندازه، قضایای کربلا تمام شده بود، بنیامیه این کار امام حسین«سلاماللهعلیه» را نیز نابود میکردند. آنها جنایت را تقصیر ابنزیاد میگذاشتند و بعد هم عزاداریها برای امام حسین میکردند، چنانکه یزید هم این کار را در شام کرد. امّا این شهادت، چیز دیگری لازم دارد و آن اسارت عیال و گسترش پیام آن است. اگر اسارت نبود، آن خون نابود میشد و آن شهادت نمیتوانست تأثیر کند، لذا علّتِ بعد علت میخواست که به آن «علّت مبقیه» میگویند؛ یعنی اسارت عیال. قضایای اسارت به اندازهای کار کرد که باعث شد به حسب ظاهر، یزید، شال عزا به گردن بیندازد و هفت روز عزاداری در شام کند و سپس با تشریفات خاصی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را به مدینه بفرستد. لذا این علت مُبقیه، یعنی اسارت بعد از شهادت، اگر نبود، اسلام عزیز نابود شده بود و بنیامیه تشیع و اسلام را نابود میکردند.
بعد از آن نیز باید این علّت مبقیه ادامه یابد که ادامۀ علت دوّم، همان عزاداریهاست. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و ائمّۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» به این عزاداریها خیلی اهمیت میدادند و حتّی روی آن سفارش میکردند.[5] حتی همه شنیدهاید که در روایات فرمودهاند:
«مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى وَاحِداً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ تَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّة»[6]
همه شنیدهاید که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» امام حسین«سلاماللهعلیه» را میبوسیدند و میفرمودند در کربلا او را شهید میکنند و آنکه برای حسینم عزاداری کند، حق به من پیدا میکند. بعد هم ائمۀطاهرین«سلاماللهعلیهم» روی این شهادت خیلی پافشاری داشتند و دوش به دوش پافشاری ائمۀطاهرین«سلاماللهعلیه»، بنیامیه پافشاری داشتند که این عزاداری نباشد. امام سجاد«سلاماللهعلیه» خودشان در این سی ساله روضهخوان سیار شده بودند. در راه میرفتند و آبی میدیدند، گریه میکردند و روضه میخواندند. سر گوسفند میدیدند، گریه میکردند و روضه میخواندند. در مجالس تناسبی جلو میآوردند و روضه میخواندند و گریه میکردند.[7] بعد نیز همۀ ائمۀطاهرین، مثل امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما» چنین بودند. حتی راوی میگوید اول دهۀ محرم رفتم خدمت حضرت رضا«سلاماللهعلیه» و دیدم سرتاپای آقا غصهدار است و فرمودند این دهه، دهۀ گفت و گو و شادی و خنده نیست. این دهۀ عزاداری است و بعد فرمودند هرکسی در این دهۀ محرم عزاداری ما را بکند، به ما حق پیدا میکند و در قیامت با ما خواهد بود.[8] در بعضی از روایات هم آمده جدم فاطمه در روز قیامت شفاعتش را میکند. همۀ ائمۀطاهرین همینطور بودند، در حالی که خفقان بود و جلوگیری میکردند و حتی در تاریخ میخوانیم جلسۀ روضه در خانۀ امام صادق«سلاماللهعلیه» بود و صدای گریه بلند شد و مأموران حکومت در خانه ریختند و مستخدم به در خانه رفت و گفت مریضی داریم. آنها جدّی میگرفتند، امّا ائمۀطاهرین«سلاماللهعلیهم» نیز جدّی میگرفتند.
امام صادق هرگاه مداحی پیدا میکردند فوراً جلسه میگرفتند. زنها آن طرف پرده و مردها این طرف پرده و مداح سوزناک میخواند و آقا بلند گریه میکردند. وقتی مداح میخواست تمام کند، آقا امام صادق التماس میکردند و میفرمودند «زِدْنِی، زِدْنِی»، مقداری دیگر بخوان.[9]
همۀ آنها چنین بودند و این شهادت را زنده نگاه داشتند. ثواب بالایی برای این شهادت مترتب میکردند.
فضیل بن یسار میگوید: خدمت امام صادق رفتم. آقا امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمودند: اینگونه مجالس را دوست دارم، اى فضیل! امر ما را زنده کنید؛ خدا رحمت کند کسی که امر ما را زنده كند. اى فضیل! هر كسى نام ما را ببرد یا نام ما نزد او برده شود و به قدر بال مگس اشك از چشمش خارج شود، خدا گناهان او را مىآمرزد.[10]
نظیر این روایت فراوان است. تأکید خیلی بالا هست در اینکه روضه بخوانید. اگر آب میخورید به یاد امام حسین بگویید یا حسین. اگر اسم حسین آمد، متلاطم شو و گریه کن برای حسین. همۀ ائمۀطاهرین«سلاماللهعلیهم» و حتی آقا امام زمان. زیارت ناحیه که زیارت عجیبی است و خیلی مفصل است. آقا امام زمان میفرمایند: یا جدّاه من فراموش نمیکنم و خون گریه میکنم و بعد هم مصایب را یکی پس از دیگری نقل میکنند و بلند بلند گریه میکنند.[11] علتش همین است که این عزاداریها علت بعد برای بقای اسلام است. شهادت و بعد از آن اسارت و بعد هم عزاداری است. لذا اگر این عزاداریها نبود، حتماً تشیع نابود میشد. ظلمهای بنیامیه و بنیالعباس بود و خیلی به شیعه ظلم شد و کشت و کشتار شد که شیعه را نابود کنند، اما نشد. یکی از آنها حجّاج است. در کوچه میرفت و هیکل قوی داشت. کسی پرسید این کیست و خودش برگشت و گفت من کسی هستم که صد و بیست هزار نفر را به جرم شیعهگری کشتم. اما نشد و نتوانستند تشیّع را نابود کنند و همه میگویند در اثر همین عزاداری امام حسین«سلاماللهعلیه» است.
شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه»، علت موجبه و اسارت عیال و مخصوصاً زینب مظلومه، علت مبقیه و بعد از آن دوش به دوش همین اسارت و شهادت، این عزاداریها و گریههاست. خیلی باید به این عزاداریها اهمیت دهیم. همیشه دشمن در وقتی که غلبه پیدا میکرد، این عزاداریها را موقوف میکرد. مثلاً رضاشاه، در وقتی انگلیسها او را روی کار آورده بودند، به او دستور داده بودند که آزادی و هرکاری که میخواهی بکن و ما از تو پشتیبانی میکنیم. اما باید یک کار بکنی و آن اینکه عزاداری نباشد. حتی میگفتند مسجد باشد، اما آخوند نباشد. این عمامه مزاحم ماست و این روضهها مزاحم ماست. لذا رضاشاه هم خیلی جدیّت کرد. جلوی روضهها را حتی در دهات کم جمعیت هم میگرفت. امنیهها به آنجا میرفتند و اجازه نمیدادند در دهۀ محرم روضه بخوانند. البته این را هم بدانید که همان افراد، دهۀ محرم را زنده نگاه میداشتند. هرطور که میشد، ولو در خانه و در بسته و تاریک، اما حسین حسین و گریه و زاری آنها، مخصوصاً شب عاشورا در هر دهی و در هر شهری بلند بود.
بالاخره خیلی کار کردند تا به ما رسید و ما باید از گذشتهها تشکر کنیم و خودمان این عزاداریها را زنده بداریم. العیاذبالله اگر این عزاداریها ضعیف شود، بلا میآید. اهل دلی گفته بود قبل از محرّم دیدم آتشی آمد و از کوه صفه رد شد و بنا بود این آتش اصفهان را بسوزاند. اما دهۀ محرم آمد و آتش را خاموش کرد. قطعاً چنین است، لذا از همۀ شما تقاضا دارم اگر عاقبتبهخیری میخواهید، این روضهها و عزاداریها را زنده نگاه دارید. مخصوصاً به آن طرزی که در منازل مراجع و در منزل مقام معظم رهبری است که منبری روضه و نوحه میخواند و زن و مرد گریه میکنند و اختلاط بین زن و مرد نیست و زنها پشت پرده هستند و مردها عزادارند و بالاخره گناه نیست، بلکه گریه و زاری فراوان است. این دهۀ محرم میتواند آتش و بلا را خاموش کند. بسیاری از دردها را سراغ داریم که این عزاداریها از بین برده است.
مرحوم آقای دستغیب «رضواناللهتعالیعلیه» کتابی دربارۀ همین عزاداریها نوشته است. در این کتاب قصهای نقل میکند و میگوید یکی از رفقای من گفت حصبه آمد و زن و بچۀ من در کُما رفتند و من ناامید شدم. لذا همسایۀ ما در اول اذان صبح روضه داشت. من در این روضه شرکت کردم و توسل به امام حسین«سلاماللهعلیه» و حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» پیدا کردم و گریه و زاری کردم برای اینکه زن و بچۀ من خوب شوند. مرحوم آقای دستغیب میفرمودند: رفیق ما میگفت: وقتی به خانه آمدم، دیدم زن و بچه سالم هستند و صبحانه میخورند. دخترم نقل کرد و گفت: حضرت زهرا آمدند و پنج تن آل عبا آمدند و سیاه پوش بودند. نشستند و حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» به امام حسین«سلاماللهعلیه» گفتند بلند شو و دست بکش روی سر اینها تا خوب شوند. امام حسین«سلاماللهعلیه» دست کشیدند روی سر ما و خوب شدیم، اما روی سر مادرم دست نکشیدند. حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» به امام حسین«سلاماللهعلیه» گفتند: عزیزم دستی هم روی سر این زن بکش. فرمود: مادرم این نماز نمیخواند و من دست روی سرش نمیکشم. حضرت زهرا فرمودند: شوهرش توسّل به من پیدا کرده است. آنگاه دستی هم روی سر مادرم کشیدند و خوب شد.
خدا رحمت کند آباء و اجداد ما را که این عزاداریها را به ارث به ما رساندند و ما باید این امانت را به نسل آینده دهیم و مواظب باشیم یک دفعه گناه در آن پیدا نشود. مواظب باشیم این عزاداریها آلوده نشود. مواظب باشیم ناگهان خوددرآوری در این عزاداریها پیدا نشود. در این عزاداریها گریه و زاری باشد و مخصوصاً خانمها بلند بلند گریه کنند و جلسه، جلسۀ عزا شود و جمعیت هم خوب باشد.
در زمان ما یادم هست که جمعیت خیلی عالی بود. از صبح تا ظهر یا از اول شب تاساعت 12 بود و شام و امثال اینها هم نبود. منبری منبر میرفت و روضه میخواند و موعظه میکرد و جلسه پر بود و خالی میشد و دوباره پر میشد تا ظهر. اما الان این جمعیت کم شده و این خیلی خطرناک است.
مرحوم محدث قمی در مفاتیح نقل میکند: شاعری ارجوزه و شعری در مدح اهلبیت«سلاماللهعلیهم» و در مصیبت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» گفته است و مرحوم صاحب جواهر میفرمایند من حاضرم ثواب جواهر را به او دهم و او ثواب ارجوزه را به من دهد. کسی که یک عمر فقه نوشته و پایهگذار فقه سنتی و فقه جواهری است، اما میگوید: حاضرم آن را به یک جلسه دهم. این جلسات خیلی ثواب دارد و خیلی بلاها را رفع میکند و خیلی برکات دارد. اما دشمن میخواهد لاأقل آن را ضعیف کند یا لاأقل در آن گناه بیاورد و اختلاط زن و مرد شود. دشمن میخواهد لاأقل خرافت در آن زیاد شود. دشمن میداند که نمیتواند این عزاداریها را نابود کند، اما میتواند تضعیف کند، لذا دشمن خیلی کار میکند که این عزاداریها را تضعیف کند و کم جمعیّت کند. مشتی خرافت در آن ایجاد کند و گناه در آن ایجاد کند و اختلاط زن و مرد پیدا شود و گناه در آن پیدا شود و اگر گناه آمد، معلوم است که حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» در آن جلسه شرکت نمیکنند.
امیدوارم انشاء الله خود حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» نظر لطفی کنند و این دهۀ محرم، دهۀ پربرکتی برای همه و برای رفع این گرفتاریها باشد. این گرفتاریها چیزی نیست که یک دولت و یک دسته بتوانند آن را اصلاح کنند، اما روضهها میتواند اصلاح کند با خرق عادت و معجزه. انشاءالله همه پشت به پشت یکدیگر کنیم و این گرفتاریهایی که برای مردم است و کمرشکن است، رفع شود.
منابع
1. اللهوف، ص 24.
2. کامل الزیارات، ص 75.
3. بحار الأنوار، ج 44، ص 329.
4. این بیت شعر، زبان حال امام حسین«سلاماللهعلیه» است که شاعر عرب، کربلایی شیخ محسن ابو الحب (متوفى 1305 ق) در قصیدهای بلند سروده است.
5. ر.ک: اندیشههای ناب، دفتر سوّم: فضائل و قیام امام حسین«علیهالسّلام»، ص 116 تا 127.
6. اللهوف، ص 11.
7. ر.ک: کامل الزّیارات، ص 107؛ مثیر الاحزان، ص 115.
8. عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 299.
9. کامل الزّیارات، ص 105.
10. قرب الاسناد، ص 36
11. المزار الکبیر (ابنمشهدی)، ص 501: «وَ لَأَبْكِیَنَّ عَلَیْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»
.....................
پایان پیام/ 167