۱۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۷:۲۹
آیا فرضیه «انیشتاین» در گرایش انسان به مذهب صحیح است؟

«انیشتاین» در بحثی تحت عنوان «مذهب و علوم» می ‌گوید: «هیجانات و احساساتی که موجب پیدایش مذهب شده بسیار مختلف و متفاوت است...» سپس بعد از بیان فرضیه ترس می گوید: «ویژگی اجتماعی بودن بشر یکی از عوامل پیدایش مذهب است.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا:  «انیشتاین» در بحثی تحت عنوان «مذهب و علوم» می‌ گوید: «با کمی دقّت معلوم می‌گردد که هیجانات و احساساتی که موجب پیدایش مذهب شده بسیار مختلف و متفاوت است...» سپس بعد از ذکر فرضیه ترس اضافه می‌ کند: «ویژگی اجتماعی بودن بشر نیز یکی از عوامل پیدایش مذهب است. یک فرد می‌ بیند؛ پدر و مادر، کسان و خویشان و رهبران و بزرگان می‌ میرند، و یک یک اطراف او را خالی می‌ کنند، پس آرزوی هدایت شدن، دوست داشتن، محبوب بودن و اتکاء و امید داشتن به کسی، زمینه قبول عقیده به خدا را در او ایجاد می‌ کند».(۱)

به این ترتیب او می‌ خواهد یک انگیزه اخلاقی و اجتماعی برای پیدایش مذهب فرض کند. اما در اینجا می‌ بینیم پیشنهاد کنندگان این فرضیه، اثر را با انگیزه اشتباه کرده‌ اند؛ در حالی که می‌دانیم هر اثری الزامآ انگیزه نیست. مثلا ممکن است به هنگام حفر یک چاه عمیق به یک گنج دست یابیم، این یک اثر است، در حالی که مسلّمآ محرّک و انگیزه اصلی ما برای حفر چاه چیزی دیگر، یعنی به دست آوردن آب بوده است؛ نه کشف یک گنج. بنابراین درست است که مذهب می‌ تواند دردها و آلام روحی انسان را تسکین دهد و ایمان به خدا او را از احساس تنهایی به هنگام از دست رفتن عزیزان و دوستان و بزرگان رهائی بخشد و خلأ ناشی از فقدان آنها را پر کند، ولی این یک اثر است نه یک انگیزه.

انگیزه اصلی مذهب که بسیار منطقی به نظر می‌ رسد در درجه اول همان است که قبلا به آن اشاره شد؛ انسان خود را با نظامی در جهان هستی رو به‌ رو می‌ بیند که هرقدر بیشتر درباره آن می‌ اندیشد به عمق و پیچیدگی و عظمت آن آشناتر می‌ شود؛ او هرگز نمی‌ تواند حتی پیدایش یک گل را با آن همه ظرافت و ساختمان عجیب و یا پیدایش یک چشم را با آن سیستم بسیار ظریف و دقیق و پیچیده مولود طبیعت بی‌ شعور و تصادف‌ های کور و کر بداند؛ و اینجا است که به سراغ مبدأ این نظام می‌ رود. البته امور دیگری نیز به این معنی کمک می‌ کند که قبلا به آن اشاره کردیم.

عجب اینکه همان «انیشتاین» که چنین فرضیه‌ ای را پیشنهاد می‌ کند در جای دیگری سخن خود را عوض کرده و اعتقاد خود را به پدید آورنده جهان هستی و ایمان راسخ خود را به آن مبدأ بزرگ به نحو دیگری ابراز داشته که بسیار جالب است؛ و نشان می‌ دهد او منکر اعتقادی است که با خرافات آمیخته باشد نه منکر یک توحید خالص و خالی از هرگونه خرافه. او می‌ گوید: «یک معنی واقعی از وجود خدا ورای این اوهام وجود دارد که عدّه کمی آن را دریافته‌ اند» سپس اعتقاد خود و دانشمندان بزرگ را به یک نوع اعتقاد مذهبی که آن را به نام «احساس مذهبی آفرینش یا وجود» نامیده، و در جای دیگری از آن به عنوان «تحیرّ شعف آوری از نظام عجیب و دقیق کائنات» یاد کرده اظهار می‌ دارد». جالب‌ تر اینکه او می‌ گوید: «این ایمان مذهبی چراغ راه کاوش‌ های زندگی دانشمندان است.»(۲) ، (۳)


پی‌نوشت:

(۱). دنیائی که من می ‌بینم، آلبرت، اینشتین، ترجمه: سالکی، فریدون، پیروز، تهران، ۱۳۳۹ ش، ص ۵۳.

(۲). همان، ص ۵۶ و ۶۱.

(۳). پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ شمسی، چاپ نهم، ج ۲، ص ۵۰.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha