۲۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۷
منبع: پرسمان
آیا زردشت از ادیان توحیدی است؟

برخی بر این باورند که دین زردشت، دینی توحیدی بوده است، گرچه از نظر تاریخی این موضوع کاملاً روشن نیست. با این حال، در تعالیم زردشت نوعی توحید در عبادت دیده می‌شود؛ بدین معنا که او پرستش ارواح خبیثه را نهی کرد و توصیه نمود تنها ذات یکتایی پرستیده شود که منشأ همه خیرات است. این آموزه‌ها نشان‌دهنده گرایشی به توحید در پرستش در برابر چندگانه‌پرستی رایج پیش از اوست.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: ایرانی ها خیلی کوشش می کنند که بگویند: دین زردشت یک دین توحیدی بوده است. البته این مطلب در همان حدی هم که آنها می گویند دین توحیدی بوده، از نظر تاریخی مجهول است ولی آن مقداری که ثابت می شود این است که در تعلیمات اصلی زردشت یک توحید در پرستشی بوده است، یعنی قبل از زردشت مردم دو گونه عبادت می کردند: ارواح طیبه را عبادت می کردند، برای جلب لطفشان و ارواح خبیثه را عبادت می کردند برای دفع شرشان به تعبیر قرآن، «یعبدون الجن» (سبأ/ ۴۱)، هم ملائکه را عبادت می کردند هم جن را، هم ارواح طیبه را هم ارواح خبیثه را، در تعلیمات زردشت آن مقداری را که دلیل بر توحید می گیرند که ضدش هم پیدا می شود، این است که اولا پرستش ارواح خبیثه را به طور کلی نهی کرده و در پرستش ارواح طیبه هم پرستش ذات یگانه را توصیه کرده است، آن که منشأ همه خیرات است، یعنی یک قوه و یک ذاتی را معرفی کرده است که همه خیرات از ناحیه او می رسد و گفته همان را پرستش کنید، اهرمن را و آنچه که منشأ بدی هاست پرستش نکنید. این اگر باشد یک نوع توحید در عبادت است.

اما توحید در خلقت چه طور؟ یعنی آیا از تعلیمات زردشت می شود فهمید که خیرها و شرها همه از ناحیه همان است که باید پرستش کنیم؟ یا نه، آن که منشأ خیرهاست یک چیز است، منشأ شر چیز دیگری است، منشأ خیر را عبادت بکنید، منشأ شر را عبادت نکنید؟ این خودش عین شرک است. هیچ در تعلیمات زردشت نمی شود به دست آورد که بگوید آن چیزی که شرور را به آن نسبت می دهید، خود آن هم مخلوق همان خالق کل است.

از این هم بگذریم. ما وقتی که می آییم در عهد ساسانیان و حتی قبل از ساسانیان می بینیم اهورامزدا اساسا تجسم دارد، شکل دارد، مجسمه دارد. که الان هم مجسمه اش را در کتاب ها و احیانا در آرم های زردشتی ها می بینید، یک ریش حلقه حلقه جواهر نشانی، یک کلاه مخصوصی، خیلی شبیه همان سلاطین خودشان است، یعنی نمی توانسته اند خدایی را که خدا باشد ولی شکل و صورت و تجسم نداشته باشد و قابل رؤیت نباشد تصور کنند. این جور فکر یعنی فکر خدای مجرد منزه از این نواقص، از مختصات قرآن است.


منابع:

مرتضی مطهری- نبوت- صفحه ۲۵۹-۲۶۰

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha