۱۵ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۰
تحقق »شکست غیرقابل ترمیم« اسرائیل در دوسالگی طوفان‌الاقصی؛ از تعطیلی بنادر تا فروپاشی اقتصاد

نویسنده یمنی نوشت: هر موشکی که از یمن به سمت بنادر اسرائیل شلیک می‌شود و هر تهدیدی که یک خط دریایی استراتژیک را تهدید می‌کند، به معنای ضرر مستقیم به بورس تل‌آویو، افزایش هزینه‌های بیمه و حمل و نقل و کاهش اشتهای سرمایه‌گذاران خارجی است. این یک جنگ اقتصادی خاموش است که به آرامی این رژیم را خفه می‌کند...

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ رهبر انقلاب اسلامی چند روز بعد از آغاز عملیات طوفان الاقصی در سخنانی فرمودند؛ «در این قضیّه‌ی پانزدهم مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی، هم از لحاظ نظامی، هم از لحاظ اطّلاعاتی، یک شکست غیر قابل ترمیم خورده؛ شکست را همه گفتند، تأکید من به «غیر قابل ترمیم بودن» است.‌ من میگویم این زلزله‌ی ویرانگر توانسته است بعضی از سازه‌های اصلی حاکمیّت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازه‌ها به این آسانی امکان‌پذیر نیست. بعید است که رژیم غاصب صهیونیستی با همه‌ی های‌وهویی که میکند، با همه‌ی حمایتهایی که امروز در دنیا از سوی غربی‌ها از او میشود، بتواند آن سازه‌ها را ترمیم کند. من عرض میکنم از شنبه‌ی پانزدهم مهر، رژیم صهیونیستی [دیگر] رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست و ضربه‌ای که خورده است به این آسانی قابل جبران نیست.»

امروز بعد از گذشت دو سال از آغاز عملیات مقدس طوفان الاقصی به اذعان شبکه‌ها و محافل سیاسی محور شرارت غربی، عربی و آمریکایی، رژیم اشغالگر دچار زلزله بزرگی در ارکان اقتصادی، سیاسی و نظامی شده به‌طوری که تعطیلی برخی از بنادر اقتصادی و کاهش چشمگیر گردشگری و افزایش مهاجرت معکوس به عنوان مهمترین خسارت ها امر قابل کتمانی نیست؛ موضوعی که «محمد عبد المؤمن الشامی» نویسنده یمنی در یادداشتی به آن پرداخته است:

هفتم اکتبر در آگاهی انسانی و سیاسی یک روز عادی نبود، بلکه زلزله‌ای استراتژیک بود که پایه‌های نظم جهانی را لرزاند و دریچه‌ای به سوی حقیقت گشود: رژیم اشغالگر صهیونیستی که به عنوان نیرویی شکست‌ناپذیر معرفی می‌شد، در برابر مقاومت فرو ریخت و چهره واقعی خود را به جهانیان نشان داد  رژیمی شکننده از نظر امنیتی، در بحران اقتصادی و پوسیده از نظر سیاسی از درون.

از آن روز به بعد، جنگ دیگر فقط یک نبرد میدانی نبود، بلکه به آزمونی جامع برای اقتصاد اشغالگران و توانایی آنها برای بقا تبدیل شد.

اقتصاد اسرائیل اشغالی که مدت‌ها توسط غرب به عنوان الگویی از ثبات تبلیغ می‌شد، اکنون با یکی از بدترین بحران‌های خود از زمان تأسیس این رژیم روبرو است. بخش‌های تولیدی متوقف شده‌اند، گردشگری فروپاشیده، سرمایه‌گذارها فرار کرده‌اند و اعتماد به ارز و بازارها به شدت کاهش یافته است. در حالی که بودجه دفاعی دو برابر شده و هر چه منابع باقی مانده را می‌بلعد. هر شلیک از گنبد آهنین و هر موشکی که رهگیری می‌شود، هزینه مالی سنگینی دارد که ناتوانی و رنج داخلی را عمیق‌تر می‌کند.

با گسترش جنگ، دشمن دیگر تنها با جناح‌های درون غزه روبرو نیست، بلکه با محور مقاومت وسیع‌تری، چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر معنوی، از فلسطین تا لبنان، عراق و تا یمن، روبروست. دقیقاً همین جا بود که صنعا، تحت رهبری سید عبدالملک بدرالدین الحوثی، به عنوان یک عامل استراتژیک وارد عمل شد و معادله را کاملاً تغییر داد. یمن وقتی اعلام کرد که دریای سرخ دیگر گذرگاه امنی برای کشتی‌های اشغالگر نخواهد بود، حرفی بدون پشتوانه نبود،  بلکه نشان داد که عرصه اقتصادی به عرصه رویارویی تبدیل شده است.

هر موشکی که از یمن به سمت بنادر اسرائیل شلیک می‌شود و هر تهدیدی که یک خط دریایی استراتژیک را تهدید می‌کند، به معنای ضرر مستقیم به بورس تل‌آویو، افزایش هزینه‌های بیمه و حمل و نقل و کاهش اشتهای سرمایه‌گذاران خارجی است. این یک جنگ اقتصادی خاموش است که به آرامی این رژیم را خفه می‌کند و نشان می‌دهد که مقاومت دیگر با تعداد عملیات نظامی سنجیده نمی‌شود، بلکه با توانایی آن در تضعیف پایه‌های مالی که اشغال برای بقای خود به آن وابسته است، سنجیده می‌شود.

در مقابل، واشنگتن برای نجات هر آنچه که قابل نجات بود، شتافت.  دولت آمریکا و لابی‌های صهیونیستی، به رهبری گروه‌های فشار مالی و رسانه‌ای، به سرعت برای ارائه حمایت مالی، نظامی و سیاسی اقدام کردند. میلیاردها دلار تحت عنوان «امنیت اسرائیل» سرازیر شد، اما در واقع، آنها تلاش‌هایی برای احیای مصنوعی یک رژیم در حال مرگ بودند. لابی‌های صهیونیستی در واشنگتن می‌دانند که فروپاشی اقتصاد اسرائیل به معنای فروپاشی کل پروژه است. بنابراین، آنها کنگره و دولت آمریکا را تحت فشار قرار دادند تا بسته‌های کمکی فوری، برخی اعلام شده و برخی مخفی، را برای تضمین ادامه جنگ، حتی به قیمت جان شهروندان آمریکایی، اختصاص دهند.

با هر حمایت جدید، بحران آشکارتر می‌شود: اشغالگران دیگر قادر به تأمین مالی موجودیت خود بدون دراز کردن دستشان به خارج از رژیم نیستند. این امر به یک بار اقتصادی بر دوش متحدانشان و یک ریسک مالی برای شرکت‌ها و بازارهای آنها تبدیل شده است. هر عملیات مقاومتی جدید به معنای هزینه‌های بیمه اضافی است و هر تهدید دریایی قیمت جهانی انرژی را افزایش می‌دهد و واشنگتن را در یک رویارویی اقتصادی با مردم خود قرار می‌دهد، مردمی که از افزایش قیمت‌ها و بدهی‌های فزاینده خشمگین هستند.

بنابراین، مقاومت  به رهبری یمن  موفق شد نبرد را به عمق اقتصاد جهانی بکشاند و نقاط ضعف دشمن را به اهرمی مؤثر تبدیل کند. یمن تنها با سلاح با دشمن مقابله نکرد؛ بلکه درس استراتژیکی نیز در استفاده از موقعیت جغرافیایی خود به عنوان کلید رویارویی اقتصادی ارائه داد .وقتی یمن دریای سرخ را می‌بندد یا کشتی‌هایی را که به سمت بنادر اشغالی می‌روند تهدید می‌کند، جهان را با یک واقعیت غیرقابل انکار روبرو می‌کند: رژیم صهیونیستی دیگر توسط زرادخانه نظامی یا اتحادهای مالی خود محافظت نمی‌شود.

امروز، اقتصاد اسرائیل اشغالی در وضعیت «احیای دائمی مالی» قرار دارد، نه رشد طبیعی. نرخ بدهی‌ها در حال افزایش است، سرمایه‌گذاری خارجی در حال فرار است، تورم به شدت افزایش یافته و بیکاری در حال گسترش است. با هر موشکی که در آسمان غزه پرتاب می شود و هر هواپیمای یمنی که یک هدف استراتژیک را بمباران می‌کند، اعتماد جهان به این رژیم بیشتر کاهش می‌یابد و دشمن بیشتر می فهمد  که دوران سلطه اقتصادی بدون هزینه به پایان رسیده است.

آنچه آمریکا سعی در پنهان کردن آن از طریق کمپین‌های دروغ‌پراکنی رسانه‌ای خود داشته، آشکار شده است: طرح نجات رژیم صهیونیستی چیزی بیش از تلاشی برای به تعویق انداختن سقوط آن نیست. لابی‌هایی که رسانه‌ها و اقتصاد را در واشنگتن کنترل می‌کنند، می‌دانند که هر دلاری که به اقتصاد تزریق می‌شود، تعادل را به اقتصادی که از درون در حال فروپاشی است، باز نمی‌گرداند، زیرا پایه‌های قدرت آن بر توهم بازدارندگی و کنترل بنا شده است، نه بر واقعیت ثبات.

آنها در پی احیای رژیم در حال فروپاشی بودند، اما مقاومت را احیا کردند و آگاهی و ضمیر جهانی را بیدار کردند. آنها در پی نجات اقتصاد اشغالگران بودند، اما دریافتند که قدرت ملت‌ها با بازارهای مالی سنجیده نمی‌شود، بلکه با اراده، حاکمیت و کرامت سنجیده می‌شود. در اینجا، نقش یمن نه تنها به عنوان یک حامی معنوی، بلکه به عنوان یک قدرت منطقه‌ای که حضور خود را از طریق عمل، نه لفاظی، تحمیل کرد و به طور فعال در تضعیف افسانه «اقتصاد تسخیرناپذیر» مشارکت داشت، آشکار می‌شود.

در نهایت، زمان ثابت کرد که هفتم اکتبر فقط یک روز در تاریخ نبود، بلکه لحظه‌ای از افشای جامع جهانی بود: افشای رژیم صهیونیستی، افشای غرب که ارزش‌ها را با سود می‌سنجد، و افشای ناتوانی آمریکا در محافظت از پروژه مورد علاقه‌اش .در حالی که لابی‌های صهیونیستی در تلاش برای احیای یک رژیم  در حال فروپاشی هستند، یمن، به همراه محور مقاومت، همچنان به بازنویسی قوانین با زبانی جدید ادامه می‌دهد: زبان بازدارندگی، حاکمیت و اقتصاد مقاومتی.

 شاید تاریخ روزی ثبت کند که یمن  کشوری که از جنگ‌ها خسته شده اما تسلیم نشده است،  یکی از مهمترین کلیدهایی بود که در را به سوی عصر جدید عرب گشود، عصری که در آن جایی برای هیمنه و تسلط و اشغال پایدار وجود ندارد، هر چند و هرمقدار که پول یا سلاح در اختیار داشته باشند.

...........

انتهای پیام

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha