به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ رفتار پاکستان در ماههای اخیر سبب پدایش انبوهی از سوالات در جامعه ایرانی شده است؛ اگر پاکستان در زمان نبرد ایران و رژیم صهیونیستی با صراحت از ایران در عرصه سیاسی حمایت کرد پس چرا همزمان ترامپ را به عنوان نامزد جایزه صلح نوبل معرفی کرد و چرا در روزهای اخیر از ژنرال کوریلا –فرمانده سنتکام- تجلیل کرد؟ به نظر می رسد پاسخ به این پرسشهاست که مانع از کژفهمی و افراط و تفریط در برخورد با این همسایه شرقی خواهد بود؛ لذا در این یادداشت می کوشیم به قدر توان به ماهیت سیاست خارجی پاکستان بپردازیم و جنبه های مختلف مطرح پیرامون روابط دو جمهوری اسلامی ایران و پاکستان را بررسی کنیم.
- پاکستان و نیاز حیاتی به برقراری توازن
گرایش تمدنی پاکستان بدون شک به سوی جهان اسلام و به ویژه همراهی با ایران اسلامی است لذا توده های مردم شیعه و سنی این کشور ۲۵۰ میلیون نفری در جنگ ایران و اسرائیل با شور و حالی وصف ناشدنی شعار ایران تنها نیست و مرگ بر اسرائیل سردادند. دولتمردان و نظامیان این کشور نیز که برخاسته از همین فرهنگ و تمدن هستند طبیعتا میل ذاتی به همین سمت و سو دارند اما عوامل دیگری مانند پتک بر سر این تمایل کوبیده می شوند و همواره مانند شمشیر داموکلس بر فراز مقامات این کشور خودنمایی می کنند.
پاکستان از بدو پیدایش با هند درگیر یک نبرد حیاتی است و غفلت از این نبرد بقای این دولت-ملت را با تهدید بسیار جدی مواجه می کند. اسلام آباد برای مقابله با تهدید هند از یکسو به هویت دینی و ملی خود تکیه کرده است اما از سوی دیگر همواره به معادلات جهانی نیز ضرورتا چشم دوخته است تا با ائتلافها و حمایتهای بین المللی و منطقه ای و … برای این تقابل خطرناک و پایان ناپذیر چاره جویی کند. در سالهای جنگ سرد و روابط نزدیک میان شوروری و هند، ایالات متحده آمریکا در نقش پشتیبانی نیرومند برای پاکستان ظاهر شد و در ضمن بهره برداری از خاک پاکستان برای اهداف خود، مانع از قرار گرفتن پاکستان در موضع ضعف در برابر هند شد. در این فضای پرتنش و به تعبیری در فضایی که بقاءِ پاکستان نیاز به پایش هر روزه نظامی و امنیتی داشت، ارتش این کشور در دهه های اولیه پیدایش، تبدیل به رکن اصلی سیاست و حتی محور وحدت و مایه مباهات و فخر ملت شد (که البته در دوره هایی محوریت و محبوبیت خود را کاملا از دست داد اما هرگز ویژگیِ قدرت اصلی بودن در کشور را از دست نداده است)، ارتشی که برای رفع نیازهای خود به شدت وابسته به کمکهای ایالات متحده امریکا بوده و همین امر به سیاست در پاکستان شمایل خاصی بخشیده است. البته نباید از یاد برد که ارتش پاکستان و دولتمردان این کشور، بازی مستقل و هوشمندانه خود را نیز –ضمن رعایت ضرویات وابستگی مالی شدید به واشنگتن- داشته اند به گونه ای که بارها مقامات آمریکایی از جمله دونالد ترامپ آنان را متهم به فریب واشنگتن کرده اند!
پاکستانی ها این هوشمندی را داشته اند که چین را نیز به عنوان یک بازیگر نیرومند عرصه بین المللی کاملا وارد عرصه مدنظر خود کنند و توازنی میان روابط خود با پکن و واشنگتن برقرار کنند، آن هم در فضای پیچیده قرن بیست و یکم که دشمن دیرینه اسلام آباد یعنی هند رفته رفته روابط قوی تری با آمریکا برقرار ساخت تبدیل به نوعی متحد استراتژیک برای آمریکا شد و رژیم صهیونیستی نیز بیش از گذشته وارد رقابتهای کهنِ شبه قاره شد و حتی رسما طرف افراطی ترین طیف های هندو و دولت هند در جنگ با پاکستان را گرفت و سعی کرد همذات پنداری میان هندوهای افراطی و صهیونیستها در تقابل با مسلمانان ایجاد کند (نوعی بسط دادن تئوری بن گوریون در ایجاد کمربند امنیتی). اندیشه های هندوتوا (در قرائت افراط گرایانه آن) و آکاند بهارات (هند بزرگ که پاکستان وافغانستان و بنگلادش و مالدیو و سری لانکا و … در شکم خود می بلعد) زمینه ساز همنوایی بین بخشهای افراطی تر حزب حاکم (BJP) و شاخه شبه نظامی آن (RSS) با صهیونیستها و البته زنگ خطر جدی تر برای اسلام آباد شده است.
در این میان نبردهای کریدوری و تجاری نیز معادلات منطقه را پیچیده تر کرده است؛ چین و پاکستان کریدور CPEC را محملی برای افزایش مناسبات تجاری قرار داده اند و در فضایی وسیع تر چین و پاکستان و ایران و افغانستان و آسیای مرکزی و روسیه طرح هایی از این دست را در روابطی هم افزا دنبال می کنند اما آمریکا و اسرائیل و هم پیمانان آن با IMEC (دالان اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا) و QUAD (گفتگوی چهارجانبه امنیتی) و … درصدد متوقف کردن رقبای جهانی و منطقه ای خود هستند. با این وجود هیچ چیز در این میان از پایداری کامل برخوردار نیست و پاکستان و هند و دیگر بازیگران با درک این شرایط پیچیده سعی در برقراری توازن و اجتناب از درگیری و تخاصمهای چندجانبه و گسترده دارند.
پس اسلامآباد جهان را اینگونه می بیند که اگر در برقراری توازن در سیاست خارجی خود میان پکن و واشنگتن و هویت اسلامی خویش و حتی روابط با دیگر بازیگران تأثیرگذار دچار کامیابی شود می تواند به سمت حفظ بقاء و بهبود شرایط و پیشبرد اهداف درازمدت حرکت کند و اگر در این عرصه دچار ناکامی شود بقاء این کشور با مخاطره بسیار جدی مواجه خواهد شد؛ کشوری که شعار اساسی و ملی آن از سال ۱۹۵۴ «ایمان، اتحاد و نظم» است و اگر نظمِ درونی برای مواجهه با جهان بیرون را نداشته باشد، بند متصل به شمشیر داموکلس را پوسیده خواهد دید پس در فضایی هم نوا میان ارتش و دولت و مجلس می کوشد تا ایمان و اتحاد و نظم در داخل و توازن در خارج حفظ شود.
- ضرورت ادارک صحیح از مقدورات و محذورات پاکستان در سیاست خارجی ایران
اگر نخبگان کشورمان ادارک صحیح و عمیقی از ماهیت سیاست در پاکستان و مقدورات و محذورات آن پیدا کنند میتوان امید داشت که روابط دو کشور روندی منطقی و رو به تعمیق را دنبال کند. نخبگان ایران باید بدانند که نهاد اصلی قدرت در پاکستان ارتش این کشور است و البته این به معنی غیر مؤثر بودن دولت یا حتی جامعه مدنی پاکستان نیست؛ بدون شک سلایق و علایق دولتمردان و جامعه مدنی قدرتمند پاکستان -که عمدتا حول شخصیتهای دینی شکل گرفته اند- اثرگذاری جدی بر صحنه سیاسی پاکستان دارند و به معنی و هویت پاکستان، قوام و دوام می بخشند. عنصر فرهنگ و تمدن نیز چنانچه پیشتر گفتیم زمینه ساز پیدایش جهت گیری های اساسی پاکستان در همراهی قلبی با جهان اسلام و ایران است که البته در ترکیب با عقلانیت سیاسی حاکمان موجود در اسلام آباد و راولپندی (مرکزیت ارتش) کنشهای راهبردی این کشور را رقم می زند و گفتیم که فعلا راهبرد توازن -به دلایل مختلف یادشده- راهبرد برگزیده حاکمان این کشور است. رهایی از وابستگی به غرب و اتکا بیشتر به توان داخلی و مناسبات آسیایی می تواند در آینده اثرگذاری جدی تری از پاکستان در پهنه جهان اسلام ایجاد کند که البته یقینا امریکا و حتی انگلستان خواهند کوشید با استفاده از نفوذ خود و افراد و حلقه های وابسته به خود مانع از چرخش جدی پاکستان به سوی چنین حرکتی شوند.
در هر صورت باید دانست که اگر در بحبوحه جنگ، نخست وزیر و رئیس جمهور و وزیر دفاع نیرومند پاکستان -خواجه آصف- و تمام مقامات این کشور در دولت و مجلس … از ایران حمایت می کنند اولا این حمایت برگرفته از روحیات دینی و احساسات قلبی ملت پاکستان است و ثانیا این حمایت را بایستی در چارچوب مقدورات و محذورات پاکستان و توان تقابل این کشور در برابر چماق و هویج واشنگتن، فهم کرد. مقدورات و محذوراتی که در سویه ی بین الملی آن آمریکا، چین، هند، ایران، ترکیه، روسیه، عربستان، افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، آذربایجان و … حضور دارند پس با توجه به این محذورات به ویژه وابستگی مالی شدید ارتش پاکستان به کمکهای ایالات متحده آمریکا، این حمایت در شرایط طبیعی از سقف معینی (یعنی عمدتا سیاسی) بالاتر نخواهد رفت و البته از حدی هم پایین تر نخواهد آمد.
اما سخن آخِر اینکه ضرورتهای دینی و فرهنگی و تمدنی موجب می شود که آغوش پاکستان همواره به روی دولتمردانِ ایرانی باز باشد. سفر سال پیش آقای رئیسی به پاکستان نیز جنبه های مثبت فراوانی داشت و نقش مهمی در تعمیق روابط سیاسی-اقتصادی و حتی قلبی میان دولتمردان دو کشور ایفا کرد. سفر ریاست محترم کنونی جمهور آقای پزشکیان به پاکستان نیز با توجه به سوابق روابط دو کشور امری بسیار پسندیده و حائز ظرفیت بالا برای بهبود و گسترش و تعمیق روابط دوجانبه و همکاریهای منطقه ای می باشد. این سفر فرصتی مناسب برای پیگیریهای قانونی، منطقی و اخلاقی در خصوص مواردی چند نظیر:
خط لوله صلح، پرونده فعالیتهای خطرناک جیش العدل و بعضا داعش خراسان در منطقه مرزی دو کشور در خاک پاکستان، همکاری در زمینه همسایگان مشترک (بدون وارد شدن سوگیرانه به منازعات میان پاکستان و افغانستان)، گسترش روابط اقتصادی و تجاری دو کشور با یکدیگر و با چین، افغانستان و آسیای مرکزی (که خود زمینه ساز اتخاذ راهبردهای مسئولانه تر پاکستان نیز خواهد شد)، افزایش همکاری در نهادهای مشترک مانند سازمان همکاریهای شانگهای و اکو (که مورد تأکید مقام معظم رهبری نیز بوده است)، هم اندیشی برای کاستن از رنج مردم غزه و کشمیر، پیگیری اوضاع شیعیان پاکستان خصوصا در پاراچنار که ماه ها محاصره ناجوانمردانه را پشت سر گذاشت، افزایش تعاملات فرهنگی و تقویت نهادهای موجود مانند کتابخانه عظیم داتا گنج بخش در لاهور و … فراهم می سازد.
امید که سفر رئیس جمهور به سرزمین اقبال لاهوری قرین کامیابی باشد و ثمرات آن برای دو ملت برادر ایران و پاکستان و جهان اسلام به یادگار باقی بماند.
منبع ایراس - به قلم: دکتر بهرام زاهدی
..............................
پایان پیام/
نظر شما