به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان در اوت ۲۰۲۱، که در پی توافق صلح دوحه میان واشنگتن و طالبان صورت گرفت، برای بسیاری بهمنزله پایان دو دهه حضور مستقیم نظامی آمریکا در این کشور جنگزده تلقی میشد. اما اظهارات اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، واقعیتهایی را فاش کرده که نشان میدهد بخشی از زیرساختهای نظامی افغانستان، بهویژه پایگاه استراتژیک بگرام، نهتنها بهطور کامل تخلیه نشده بلکه در کمال تعجب، همچنان در کنترل نیروهای آمریکایی قرار دارد. این مسئله سوالات مهمی را درباره نیت واقعی آمریکا و مفاد پنهان توافق دوحه مطرح میکند.
هفته پیش، ترامپ در جریان سخنرانی در پایگاه نظامی آمریکا در قطر گفت: «ما قرار نیست پایگاه هوایی بگرام را واگذار کنیم. چون فقط یک ساعت با چین فاصله دارد. فقط یک ساعت». وی همچنین مدعی شد که در حال حاضر این پایگاه در اختیار چین است. «میدانید الان چه کسی آن را اشغال کرده؟ چین». او پیشتر نیز گفته بود که چین موشکهای هستهای خود را در منطقهای تولید میکند که تنها یک ساعت با بگرام فاصله دارد.
این اظهارات ترامپ نشان میدهد که یکی از مفاد اعلامنشده توافق دوحه، مربوط به اجازه ضمنی طالبان به آمریکا برای حفظ پایگاه بگرام بوده است. در حالیکه طالبان بارها هرگونه حضور نیروهای خارجی در افغانستان را تکذیب کرده، اطلاعات غیررسمی حاکی از آن است که تعدادی از نیروهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا یا شرکتهای امنیتی خصوصی همچنان در این پایگاه حضور دارند.
در همین ارتباط، منابعی در ماه آوریل گزارش دادند که بهتازگی یک هواپیمای باری نظامی بوئینگ سی-17 متعلق به ارتش آمریکا، حامل تجهیزات نظامی و خودروهای زرهی، در پایگاه بگرام به زمین نشسته و نکته عجیب این رویداد، حضور مایکل الیس، معاون رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا سیا، در میان سرنشینان این پرواز بوده است. این در حالی است که ذبیحالله مجاهد، سخنگوی دولت طالبان، این گزارشها را «تبلیغات» برای گمراه کردن مردم خوانده و تأکید کرده که طالبان اجازه حضور نظامی هیچ کشور خارجی را در افغانستان نخواهد داد. او گفته است: در حال حاضر نیازی به چنین حضوری دیده نمیشود.
اهمیت استراتژیک پایگاه بگرام
پایگاه بگرام، واقع در ولایت پروان و در ۴۰ کیلومتری شمال کابل، در دو دهه گذشته به یکی از مهمترین مراکز فرماندهی نیروهای رزمی و اطلاعاتی آمریکا تبدیل شده است. حفظ این پایگاه حتی پس از خروج رسمی نیروهای آمریکایی، نشاندهنده رویکرد جدید واشنگتن برای مدیریت غیرمستقیم تحولات سیاسی و امنیتی افغانستان است؛ رویکردی که در آن، تحریمهای اقتصادی نقشی تعیینکننده به عنوان مکمل اقدامات نظامی ایفا میکنند. ایالات متحده با اعمال تحریمها و مسدود کردن منابع مالی افغانستان پس از تسلط طالبان، زمینه فشار غیرمستقیم و چانهزنی را فراهم کرده است.
با توجه به این اهمیت، پایگاه بگرام صرفا یک پایگاه نظامی نیست، بلکه ابزاری برای جمعآوری اطلاعات و ِعمال فشار استراتژیک و از راه دور محسوب میشود. ایالات متحده با بهرهگیری از این زیرساخت، میتواند اطلاعات امنیتی و سیاسی را گردآوری کند، جابجایی و تحرکات گروههای شبهنظامی را تحت نظر بگیرد و در شرایط بحرانی، با مداخلهای محدود و هدفمند، روند تحولات را مدیریت کند.
ایفای نقش بگرام به عنوان جانشین پایگاههای نظامی آمریکا در عراق
ایالات متحده با حفظ پایگاه بگرام، در پی ایجاد یک ایستگاه پشتیبانی لجستیکی برای نیروهای خود و در واقع جایگزینی برای کاهش حضور مستقیم نظامی در عراق است. در سالهای اخیر، موقعیت نیروهای آمریکایی در عراق متزلزل شده است. از یک سو، این نیروها بارها هدف حملات نیروهای مقاومت قرار گرفتهاند و از سوی دیگر، پارلمان عراق و افکار عمومی این کشور بهطور مکرر خواستار خروج نظامیان خارجی شدهاند.
در چنین شرایطی، آمریکا تلاش دارد با انتقال بخشی از توانمندیهای اطلاعاتی، لجستیکی و عملیاتی خود به پایگاه بگرام، زمینه خروج تدریجی از عراق را فراهم کند، بدون آنکه نفوذ منطقهای خود را تضعیف سازد. موقعیت جغرافیایی بگرام که از تهدیدات مستقیم فاصلهای نسبتا ایمن دارد، این امکان را به واشنگتن میدهد که هم تحولات امنیتی در منطقه غرب آسیا را زیر نظر داشته باشد و هم در صورت لزوم، بهصورت هدفمند در روند تحولات عراق مداخله کند. این راهبرد نوعی عقبنشینی کنترلشده تلقی میشود.
مهار مثلث چین، روسیه و ایران
یکی از اهداف کلیدی و راهبردی آمریکا در حفظ حضور محدود نظامی خود در پایگاه بگرام، مهار نفوذ فزاینده چین در افغانستان است. در سالهای اخیر، چین تلاش کرده با سرمایهگذاری گسترده در پروژههای معدنی و زیرساختی و نیز اتصال افغانستان به ابرپروژه خود موسوم به «ابتکار کمربند و جاده»، جای پای خود را در این کشور تثبیت و تقویت کند. این اقدامات از منظر واشنگتن تهدیدی جدی برای منافع راهبردی غرب به شمار میآید. از اینرو، ایالات متحده با بهرهگیری از توان اطلاعاتی و نظامی خود در بگرام، تحرکات چین را بهدقت زیر نظر دارد و میکوشد مانع تسلط کامل پکن بر منابع غنی و موقعیت ژئواستراتژیک افغانستان شود؛ نکتهای که ترامپ در سخنان خود صراحتا به آن اشاره کرده است.
از سوی دیگر، موقعیت جغرافیایی پایگاه بگرام که در نزدیکی مرزهای شرقی ایران قرار دارد، فرصت ویژهای در اختیار ایالات متحده قرار میدهد تا سیاستها و فعالیتهای منطقهای ایران را از نزدیک رصد کرده و در صورت لزوم با آن مقابله کند. ایران در سالهای اخیر، بهویژه در غرب افغانستان، نفوذ خود را افزایش داده است، اما آمریکا با حفظ پایگاه بگرام، حتی با کاهش حضور نظامی مستقیم، همچنان جایگاهی برای نظارت بر فعالیتهای ایران از طریق ابزارهای اطلاعاتی و اِعمال فشار غیرمستقیم در اختیار دارد. از اینرو، این حضور به نوعی به یک پایگاه پیشرفته شنود و مرکز پایش تبدیل شده که تحرکات چین و ایران در منطقه را تحت نظر دارد.
افزون بر این، افغانستان بهعنوان پلی به آسیای مرکزی عمل میکند؛ منطقهای که همواره از اهمیت راهبردی بالایی برای بازیگران جهانی برخوردار بوده است. ایالات متحده با حفظ بگرام، در پی افزایش نفوذ خود در این منطقه و نزدیک شدن به مرزهای جنوبی روسیه است. آسیای مرکزی که بهطور سنتی «حیات خلوت» روسیه تلقی میشود، برای آمریکاییها منطقهای راهبردی بهشمار میآید که تلاش دارند با ایجاد حوزههای نفوذ جدید در آن، توازن قوا را به سود خود تغییر دهند.
بر این اساس، ادامه حضور آمریکا در پایگاه بگرام را نمیتوان صرفا به عنوان بخش بازمانده از جنگِ گذشته دانست، بلکه این حضور بخشی از یک راهبرد جامع و بلندمدت برای مهار رقبای ژئوپلیتیکی در قلب آسیاست. این راهبرد که ترکیبی از حضور نظامی محدود، بهرهبرداری از ظرفیتهای اطلاعاتی و نیز اعمال فشار غیرمستقیم است، نشاندهنده تداوم رقابت قدرتها در منطقه بوده و نقش پایگاه بگرام أفغانستان را بهعنوان نقطهای کلیدی در معادله متغیر منطقه برجسته میسازد.
بهطور کلی، برخلاف آنچه بهطور رسمی اعلام میشود، خروج آمریکا از افغانستان نه پایان یک دوره، بلکه آغاز مرحلهای جدید از حضور غیرمستقیم نظامی و مدیریت از راه دور است. حفظ پایگاه بگرام نشاندهنده برنامهریزی دقیق و راهبردی ایالات متحده برای حفظ جای پای خود در افغانستان و مهار رقبای ژئوپلیتیکی است. این تحولات، هر چند توجه افکار عمومی را چندان به خود جلب نکردهاند، اما پیامدهای عمیقی برای آینده امنیت منطقهای و نظم بینالمللی بهدنبال خواهند داشت.
**************
پایان پیام/ 345