به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ نامه ۲۸ نهجالبلاغه، بخشی از نامه امام علی(ع) در پاسخ به نامه معاویه به ایشان است. این نامه از مشهورترین نامههای تاریخی امیرالمومنین(ع) و در بسیاری از منابع شیعی نقل شده که در برخی از منابع بیش از ۴۳ منبع حدیثی و تاریخی این نامه از امام(ع) نقل شده است.
معاویه در نامه خود به امام علی(ع) با تمجید از برخی از صحابه، دلایل برتری آنان نسبت به دیگر صحابه را بیان میکند و به مذمت امام علی(ع) در ماجرای سقیفه میپردازد! همچنین نسبت های خانوادگی میان بنیهاشم و بنیامیه را یادآور شده و خود را از خویشاوندان رسول خدا(ص) معرفی کرده و بدین ترتیب میخواهد خود را همشأن و همرتبه بزرگان، شهدا و مجاهدان خاندان بنیهاشم قرار دهد.
امام علی(ع) ضمن پاسخی سخت به این یاوهگوییهای معاویه، او را فردی ناشایست و نالایق برای بیان این موضوعات معرفی میکند و در عبارتهایی ضمن اشاره به اصالت غیرعربی «بنیامیه» که بر اساس برخی از منابع تاریخی و روایی نقل شده، به مذمت معاویه میپردازد و از باب ذکر نعمتهای الهی به بیان مجاهدتهای بنیهاشم برای حفاظت و صیانت از اسلام و تشریح دشمنیهای بنیامیه با پیامبر اسلام(ص) و صحابه شایسته ایشان میپردازد.
«وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ فِی الاْسْلاَمِ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ ، فَذَکَرْتَ أَمْراً إِنْ تَمَّ اعْتَزَلَکَ کُلُّهُ،وَ إِنْ نَقَصَ لَمْ یَلْحَقْکَ ثَلْمُهُ. وَ مَا أَنْتَ وَ الْفَاضِلَ وَ الْمَفْضُولَ، وَ السَّائِسَ وَ الْمَسُوسَ! وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ وَ الَّتمْیِیزَ بَیْنَ الْمُهَاجِرِینَ الاْوَّلِینَ،وَ تَعْرِیفَ طَبَقَاتِهِمْ!؛ تصور کردی برترین مردم در اسلام فلان و فلان هستند، چیزی را متذکر شدهای که اگر صحیح باشد به تو ربطی ندارد، و اگر نادرست باشد صدمهای برای تو در آن نیست، او را با بالاترین و پستتر، و رئیس و مرئوس چکار؟ بردگان آزادشده و فرزندان آزادشده را با تمیز و رتبهبندی بین مهاجران نخستین و ترتیب درجات آنان و شناساندن طبقاتشان چه ربطی است؟»
امام علی(ع) در بخش دیگری از این نامه، بار دیگر به بیان جایگاه معاویه و خاندان او در اسلام میپردازد و او را راهروی بیابان گمراهی و منحرف از راه مستقیم معرفی میکند، اینگونه معاویه را خطاب قرار میدهد:
«أَلاَ تَرْبَعُ أَیُّهَا الاْنْسَانُ عَلَی ظَلْعِکَ، وَ تَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِکَ، وَ تَتَأَخَّرُ حَیْثُ أَخَّرَکَ الْقَدَرُ! فَمَا عَلَیْکَ غَلَبَةُ الْمَغْلُوبِ،وَ لاَ ظَفَرُ الظَّافِرِ! وَ إِنَّکَ لَذَهَّابٌ فِی التِّیهِ، رَوَّاغٌ عَنِ الْقَصْدِ؛ ای آدمیزاد، چرا با این بار گران و پای لنگ سر جایت نمینشینی و کوتاهی و ناتوانیت را تشخیص نمیدهی و به جایگاه معیّنی که قضا و قدر الهی برایت حکم کرده بازنمیگردی؟! تو را زیانی نرسد اگر کسی مغلوب شود و سودی نرسد، اگر کسی غالب گردد، راهرو بیابان گمراهی هستی و به شدّت از راه مستقیم منحرفی.»
روشن است که برای کسی که خود گمراه و منحرف است، ادعای تبیین دین و معرفی جایگاه شخصیتهای اسلامی ممکن نیست و هرگونه ادعای او در این زمینه، با اهداف انحرافی و با برنامهریزی برای گمراهی صورت میگیرد.
در دوران انقلاب اسلامی نیز افرادی و اشخاصی که حتی یک روز سابقه تحصیلات دینی نداشته و حتی گاه در خواندن یک متن عربی هم عاجز بودند و یا احاطه کامل به موضوعات مذهبی نداشتند، فعالیتهای انقلابیون را «مخالف اسلام» میخوانند و خود را از فقیهان و عالمان، «اسلامشناستر» معرفی میکردند.
در سالهای اخیر نیز برخی از اظهارنظرها در موضوعات مرتبط با دین، تشیع و انقلاب اسلامی، توسط افرادی بیان میشود که هیچ شناختی از اصول اسلام و مبانی انقلاب ندارند، اما فعالیتهای جمهوری اسلامی را برخلاف اصول اولیه خود معرفی میکنند و در حالی که سابقه نفاق آنها در دورانهای مختلف بر همگان روشن است، خود را از دانشمندان شیعی و بنیانگذاران انقلاب اسلامی معرفی کرده و فقیهان و علمای دینی و پرچمداران انقلاب اسلامی را به انحراف از مبانی دین و انقلاب متهم میکنند.
سید علی اصغر حسینی/ ابنا
.......................
پایان پیام
نظر شما