به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ برخی از شارحان نهجالبلاغه، تأکید دارند که خطبه ۱۸، ادامه خطبه ۱۷ است که سید رضی، به دلایلی این دو بخش از یک خطبه را در دو خطبه متفاوت در کتاب شریف نهجالبلاغه آورده است. بررسیهای سندی این خطبه نیز تأیید بر همین موضوع است. غالباً منابعی که قبل از سید رضی این کلام امیرالمؤمنین(ع) را نقل کردهاند، این دو خطبه را به هم پیوسته نقل کردهاند؛ اما منابعی که این جملات را بعد از نهجالبلاغه و به نقل از این کتاب، ذکر کردهاند، تنها بخش گزیده آن را نقل کردهاند.
در هر حال در منابع روایی مانند «اصول کافی» شیخ کلینی، «مناقب» خوارزمی، «توحید» مرحوم شیخ صدوق و کتابهایی دعائمالاسلام و تفسیر برهان این دو خطبه، گاه به همدیگر و زمانی نیز بهصورت جداگانه نقل شده است.
امام علی(ع) در خطبه هجدهم درباره افرادی که در «موضوعی واحد»، احکامی «متفاوت» صادر کنند و شخصی هر دو حکم این حکم متفاوت را تأیید میکند و صحیح میداند، اینگونه تذکر میدهند:
«تَرِدُ عَلی اَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فی حُکْمٍ مِنَ الاَحْکامِ فَیَحْکُمُ فیها بِرَأیِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِها عَلی غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فیها بِخلاف قَوْلِهِ، ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضاةُ بِذلِکَ عِنْدَ الاِمامِ الَّذی اسْقَضَاهُمْ فَیُصَوِّبُ آراءَهُمْ جَمیعآ . گاه (دعوا و) مسئلهای مطرح میشود و قاضی به رأی خود در آن جا حکم میکند؛ سپس شبیه همان دعوا نزد قاضی دیگری عنوان میگردد، او درست برخلاف اولی حکم میکند؛ سپس همه این قاضیها (با آن آرای ضد و نقیض) نزد پیشوایشان که آنان را به قضاوت منصوب کرده، گرد میآیند و او رأی همه آنها را تصدیق و تصویب میکند!»
اگر بخواهیم به این خطبه امیرالمؤمنین(ع)، با نگاهی امروزین نگاه کنیم، تفاوتهایی که در معانی حقوق بشر، تروریست و نحوه اجرای قوانین سازمانهای مختلف بینالمللی در کشورهای مختلف جهان دیده میشود، میتواند نمونهای آشکار از احکام متفاوت در موضوعی واحد باشد.
شاید این تفاوت آرا در میان معتقدان به اسلام و غیرمسلمانان، تا حدودی پذیرفته باشد چون آنان با دو مبنای متفاوت، به تحلیل وقایع سیاسی یا حقوقی میپردازند؛ اما هنگامی که این تفاوت در میان مسلمانان جهان ایجاد شود امام علی(ع) اینگونه فریاد میزند که:
«وَ اِلهُهُمْ واحِد! وَ نَبِیُّهُمْ واحِد! وَ کِتابُهُمْ واحِد! اَفَاَمَرَهُمُ اللّهُ سُبْحانَهُ بِالاِخْتِلافِ فَاَطاعُوهُ! اَمْ نَهاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ! اَمْ اَنْزَلَ اللّهُ سُبْحانَهُ دینآ ناقِصآ فَاسْتَعانَ بِهِمْ عَلیِ اِتْمامِهِ! اَمْ کانُوا شُرَکاءَ لَهُ، فَلَهُمْ اَنْ یَقُولُوا، وَ عَلَیْهِ اَنْ یَرْضی؟ اَمْ اَنْزَلَ الله سُبْحانَهُ دینآ تامّآ فَقَصَّرَ الرَّسُولُ(ص) عَنْ تَبْلیغِهِ وَ اَدائِهِ. در حالی که خدای آنها یکی، پیامبرشان یکی و کتابشان (نیز) یکی است! {چگونه ممکن است این همه آرای ضد و نقیض در مسئله واحد، حکم خداوند باشد؟!} آیا خداوند سبحان به آنها دستور اختلاف و پراکندگی داده است و آنها اطاعت فرمان او را کردهاند؟! یا این که آنها را از اختلاف بر حذر داشته و آنها عصیان نمودهاند؟! یا این که دین ناقصی نازل کرده و در تکمیل آن از آنها کمک خواسته است؟! یا این که آنها شریکهای خدایند و حق دارند بگویند (و حکم صادر کنند و قانون بنویسند) و بر خدا لازم است رضایت دهد؟! یا این که خداوند سبحان دین کاملی نازل کرده، ولی پیامبر در تبلیغ و ادای آن کوتاهی نموده است؟!»
حال باید پرسید که چگونه مسلمانکشی توسط گروهی از مسلمانان دیگر جایز است؛ اما مبارزه با یهود، بهعنوان دشمنترین دشمن برای مسلمانان جایز نیست؟ چگونه میتوان هم بانگ اسلام را فریاد زد؛ اما در مقابل ارائه خدمات نظامی یا اطلاعاتی به عوامل کشتار مسلمانان سکوت کرد؟
بدون شک دیدن اختلاف در میان کشورهای مسلمان، نه ناشی از ضعف یا کاستی در دین، بلکه نشانهای از تزلزل در باورهای اعتقادی است. این تزلزل هم کمک به دولت یهودی و ضد اسلامی را میپذیرد و هم همزمان برای دهها هزار مسلمان کشته شده توسط یهودیان، اظهار ماتم و سوگ میکند بیآنکه اقدامی عملی برای نجات مسلمانان کند. حالا باید بار دیگر از زبان امیرالمؤمنین (ع) پرسید: «وَ اِلهُهُمْ واحِد! وَ نَبِیُّهُمْ واحِد! وَ کِتابُهُمْ واحِد!».
سید علی اصغر حسینی/ ابنا
______
پایان پیام
نظر شما