به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ سعید ابوالحسنی در یادداشتی اختصاصی برای ابنا نوشت: روزنامهی اطلاعات روز به تازگی تحلیلی از نصرالله رضایی پیرامون شیعیان افغانستان منتشر کرده و در آن توهینی آشکار به فهم و شعور شیعیان افغانستان داشته است. این تحلیل با ظاهری «پژوهشی» اما باطنی مغرضانه، تلاش کردهاست ایمان، شعور و آگاهی شیعیان افغانستان را به سطحی نازل تقلیل دهد. این مدل متون، زیر لوای دلسوزی و نقد، در حقیقت به یک ملتِ ریشهدار توهین میکند؛ ملتی که در تمامی حوادث بزرگ منطقه، از انقلاب اسلامی تا دفاع مقدس، از شکست شوروی تا دفاع از حرم و حمایت از مردم مظلوم فلسطین و حمایت از ایران در جنگ دوازده روزه حضور صحیح و آگاهانه خود را نشان داده است.
چنین گفتارهای سخیف، ناخواسته یا عامدانه، در پازل جدایی دو ملت همریشه و همآرمان ایران و افغانستان بازی میکنند. این دو ملت، پیوندهای عمیق مذهبی، فرهنگی و تاریخی دارند و دشمنان، از هر بهانهای برای ایجاد شکاف میان آنان بهره میگیرند. وقتی یک «صدای مدعی» از سوی برخی فعالان یا به اصطلاح پژوهشگران افغانستانی مقیم افغانستان، چنین یاوهسرایی میکند و ایمان زائران یا رزمندگان افغانستانی را ابزار «بازی سیاسی» میخواند، بستر فکری برای تحریک افکار عمومی علیه مهاجران در ایران فراهم میشود.
این همان جریانی است که در داخل ایران، با نام «مهاجرستیزی»، و در خارج، با چهره «ایرانهراسی»، یک هدف مشترک را دنبال میکند: تضعیف محور مقاومت، بیاعتبارسازی هویت مذهبی شیعیان افغانستان، و شکستن اتحاد تاریخی این دو ملت. پاسخ به این روایتها، نه صرفاً دفاع از یک گروه، بلکه ایستادن در برابر پروژهای است که میخواهد فرهنگ و ایمان یک ملت را به ابزاری بیاختیار در تبلیغات دشمنان تبدیل کند.
«کاروانهای اربعین؛ حرکت معنوی یا رژه نظام ایدئولوژیک؟» نشانهای از ناتوانی ادراک جهانبینی اسلامی
رویکردی که آقای نصرالله رضایی در نوشته خود اتخاذ کرده، مبتنی بر یک برداشت مادیگرایانه و تقلیلگرایانه از پدیدههای دینی است؛ برداشتی که توانایی درک ژرفای جهانبینی اسلامی را ندارد. در منطق اسلام، مرزهای جغرافیایی و نژادی مانع پیوند و همبستگی نمیشوند، بلکه برعکس، تنوع ملتها مایه غنای فرهنگی و تبادل فکری در مسیر حق است. این پیوند، نه یک پروژه سیاسی مقطعی، بلکه استمرار سنت انبیا و اولیاء الهی برای تحقق امت واحده و مقابله با ظلم و باطل است.
زائران افغانستانی که رهسپار اماکن مقدس میشوند، صرفاً مسافرانی مذهبی نیستند، بلکه وارثان مکتب اباعبدالله الحسین(ع) هستند؛ مکتبی که با قیام خود در برابر ظلم و فساد، برای اصلاح امت پیامبر(ص) قیام کرد. این حرکت، فراتر از مناسک فردی، یک موضعگیری آگاهانه در برابر «نظام سلطه» است که امام خمینی(ره) از آن با تعبیر «شیطان بزرگ» یاد کرد.
شواهد تاریخی چندین دههی اخیر نشان میدهد که همین زائران و مهاجران افغانستانی، در کنار ملت ایران، در جبهههای مقاومت علیه تجاوز صدام و همچنین در دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه، و در مقابله با جریانهای تکفیری ایستادهاند. این همراهی، نشانه پیوند اعتقادی و نه صرفاً یک وابستگی سیاسی است. خطاها و کمبودهای فردی یا مدیریتی هرگز نمیتواند اصل این پیوند برآمده از ایمان را زیر سؤال ببرد.
از این رو، تقلیل دادن این پیوند عمیق به «ابزار سیاسی» نه تنها تحریف واقعیت است، بلکه نادیده گرفتن یک تجربه عمیق تاریخی-مذهبی است که مهاجران و زائران افغانستانی به عنوان بخشی از امت اسلامی، در مسیر مبارزه با استکبار جهانی و در کنار رهبری جمهوری اسلامی ایران، استمرار میبخشند.
«هیأتهای مذهبی؛ بازوی تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران» بیانی حاصل از پنداشت باطل جدایی دین از سیاست
اتهامی که آقای رضایی به زائران افغانستانی وارد کرده، نه فقط یک تحلیل ناقص، بلکه تحریف آشکار یک حقیقت تاریخی است. اینکه مردمی را که در دهههای اخیر بارها در سختترین میدانها آزمون پس دادهاند، به «بیاختیاری سیاسی» متهم کنید، در واقع پاک کردن حافظه تاریخی یک ملت است.
شیعیان افغانستان در تاریخ معاصر سه صحنه بزرگ را تجربه کردهاند:
- انقلاب اسلامی ایران (۱۳۵۷) – در همان روزهایی که ملت ایران علیه شاه قیام کرده بود، بسیاری از مهاجران و طلاب افغانستانی در قم، مشهد و تهران، همپای انقلابیون و در کنار امام خمینی در ایام تبعید حضور داشتند و فعالیت کردند. اسامی شهدای افغانستانی انقلاب هنوز در اسناد بنیاد شهید موجود است.
- دفاع مقدس (۱۳۵۹-۱۳۶۷) – هزاران داوطلب افغانستانی، عمدتاً جوانان مهاجر، لباس رزم پوشیدند و در جبهههای جنوب و غرب علیه تجاوز رژیم بعث عراق جنگیدند. تیپ ابوذر از نمونههای شناختهشده نیروهای افغانستانی بودند.
- دفاع از حرم (از ۱۳۹۱ تاکنون) – لشکر فاطمیون که از رزمندگان داوطلب افغانستانی تشکیل شد، نقشی کلیدی در شکست داعش و حفاظت از حرم حضرت زینب(س) ایفا کرد. بیش از ۲,۰۰۰ شهید و چند هزار جانباز افغانستانی در این مسیر تقدیم شده است.
این کارنامه، خود گواهی است بر اینکه شیعیان افغانستان به خوبی میدانند سیاست از ایمان جدا نیست. در منطق مکتب اهل بیت(ع)، «امر به معروف» و «نهی از منکر» فقط در عبادات خلاصه نمیشود، بلکه حضور فعال در جبهه حق علیه باطل، مصداق عینی آن است.
شما از «تحمیل نمادهای سیاسی» سخن میگویید، اما برای زائران آگاه افغانستانی، تصویر رهبر انقلاب یا شهید سلیمانی صرفاً یک «نماد حکومتی» نیست؛ بلکه نشانه تداوم همان خط کربلاست که در عصر حاضر، در قامت فرماندهان مقاومت و رهبران امت اسلامی بروز کرده است. اگر این نمادها را حذف کنید، بخشی از حقیقت تاریخی و معنوی مبارزه شیعه را حذف کردهاید.
ادعای شما مبنی بر اینکه زائران فقط برای زیارت میآیند و هیچ آگاهی سیاسی ندارند، با واقعیتهای میدانی همخوان نیست. بسیاری از همین زائران، خانواده شهید هستند یا در محافل مذهبی افغانستان بارها مباحث مقاومت، مبارزه با استکبار و حمایت از مظلومان جهان را شنیده و پذیرفتهاند. راهپیمایی اربعین برای آنان یک فرصت است تا «با پای خود» حضور در جبهه حق را اعلام کنند، نه یک حرکت کورکورانه.
شما با عینک سکولاریسم به زیارت نگاه میکنید و تعجب میکنید که چرا سیاست و دین در هم تنیدهاند. اما در نگاه توحیدی، سیاست بخشی از دیانت است و دیانت بدون سیاست، ابتر و ناقص. همانطور که حضرت امام خمینی (ره) فرمود: «اسلام دین سیاست است.»
پس این اتهام که کاروانهای افغانستانی «رژه نظام ایدئولوژیک ایران» هستند، در حقیقت اهانت به شعور و ایمان مردمی است که از کربلا تا دمشق، خون خود را خرج کردهاند تا پرچم اسلام ناب محمدی برافراشته بماند.
فاطمیون و هیأتهای مذهبی؛ تحریف یا واقعیت؟
آقای رضایی نوشته«هیأتهای مذهبی و مساجد بهجای سنگرهای ایمان، مراکز سربازگیری شدند… وعدههایی که هیچگاه محقق نشدند… جوانان افغانستانی، که بسیاریشان حتی از تحصیل و کار قانونی در ایران محروم بودند، این وعدهها را نجاتی از فقر و تبعیض تصور میکردند.»
این ادعا، دو اشکال اساسی دارد:
اول، نادیده گرفتن نقش انتخاب آگاهانه و ایمانمحور هزاران رزمنده افغانستانی که در لشکر فاطمیون حضور یافتند؛ دوم، تحریف کارکرد هیأتهای مذهبی بهعنوان «پایگاه سربازگیری».
هیأتهای مذهبی افغانستانی در قم، مشهد و تهران، قبل از شکلگیری بحران سوریه هم فعال بودند؛ وظیفهشان احیای یاد کربلا، آموزش معارف اهلبیت(ع)، و حفظ هویت مذهبی مهاجران افغانستانی بود. اینکه امروز آن را به پایگاه «شستوشوی مغزی» تقلیل دهید، توهین آشکار به دهها سال فعالیت خودجوش و مردمی این هیأتهاست.
در مورد لشکر فاطمیون، تاریخ و آمار روشن است: بیش از ۲,۰۰۰ شهید و چند هزار جانباز که داوطلبانه، با انگیزه دفاع از حرم حضرت زینب(س) و مقابله با داعش وارد میدان شدند. این را حتی گزارشهای مستقل رسانههای غربی مانند رویترز و بیبیسی هم تأیید کردهاند که بسیاری از رزمندگان فاطمیون، از باور دینی خودشان وارد جنگ شدند.
وعده «اقامت و پاسپورت»؟ اگرچه برخی سوءمدیریتها و وعدههای عملینشده وجود داشته، اما اصل حضور این نیروها ریشه در ایمان و عقیده داشت. شما با حذف این انگیزه، تصویر فاطمیون را به یک نیروی «اجیر شده» تقلیل میدهید، که با واقعیتهای میدانی و شهادت خانوادههای رزمندگان سازگار نیست.
«تحمیل سبک عزاداری» یا تبادل فرهنگی؟
آقای رضایی مینویسد: «این هویت مذهبی اصیل بهتدریج زیر سایهی سنگین سبک رسمی جمهوری اسلامی ایران فراموش میشود… نوحههای دری جای خود را به سبک مداحان ایرانی دادهاند.»
چطور میتوان تبادل فرهنگی را «تحمیل» نامید؟ شما نه تعریف علمی «تبادل فرهنگی» را میشناسید و نه تاریخ مهاجرت را. در مطالعات جامعهشناسی مهاجرت، تبادل فرهنگی امری طبیعی و حتی عامل پویایی هویتهاست. این که در هیأتهای افغانستانی، بخشی از سبک مداحی ایرانی وارد شده، همانقدر طبیعی است که در مراسم ایرانیها، نوحههای دری و سبکهای بومی افغانستان شنیده میشود.
بله، شاید امروز در برخی هیأتها پرچمهای سیاه یا عبارات «مدافع حرم» شنیده شود، اما مگر مفاهیم «مبارزه با ظلم» و «استکبارستیزی» بیگانه با فرهنگ افغانستاناند؟ تاریخ افغانستان پر است از قیام علیه متجاوزان:
- همین سرزمین بود که بریتانیا را در قرن نوزدهم شکست داد و هیمنه «امپراتوری که خورشید در آن غروب نمیکند» را به خاک مالید.
- همین مردم، ارتش سرخ شوروی را در دهه ۸۰ میلادی زمینگیر کردند و یکی از عوامل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شدند.
- همین جامعه، از قیام مزار شریف تا مقاومت در بامیان و هرات، بارها ثابت کرده که دفاع از شرف و عزت در خونش است.
پس واژههای «مدافع حرم» یا «مرگ بر آمریکا» نه مفاهیم وارداتی، بلکه امتداد همان روحیه ضد استعمار تاریخی مردم افغانستاناند.
اتهام «وابستگی مالی» و نمایش رسانهای
رضایی میگوید: «کمکهای مالی جمهوری اسلامی هرگز بیقیدوشرط نیست… نتیجه، تضعیف هویت مذهبی بومی… مهاجران افغانستانی به ابزاری برای اعتبارسازی سیاسی حکومت بدل شدهاند.»
این اتهام هم ناشی از بیاطلاعی است. بله، جمهوری اسلامی از طریق نهادهایی مانند جامعهالمصطفی و ستاد بازسازی عتبات، به هیأتها و مساجد کمک میکند؛ اما اولاً این کمکها عمدتاً برای زیرساخت، چاپ پرچم، صوت و سیستم و پذیرایی است، نه «خریدن وفاداری». ثانیاً در خود افغانستان، هیأتهایی وجود دارند که هیچگاه کمک نگرفتهاند و باز همان مضامین مقاومت را تکرار میکنند؛ چون این مفاهیم بخشی از ایمان شیعه است، نه یک «دستور از بالا».
در مورد «نمایش تبلیغاتی»، شما حضور زائران افغانستانی با پرچمهای مقاومت را یک صحنهسازی میدانید، اما این حضور، برآمده از انتخاب مردم است. مگر فاطمیون یا مهاجران مجبور بودند با خون خود از حرم دفاع کنند؟ مگر کسی میتواند عشق به امام حسین(ع) و بغض نسبت به داعش و اسرائیل را به یک ملت تحمیل کند؟
رسانههای ایران طبیعتاً از این صحنهها بهرهبرداری تبلیغاتی میکنند ـ همانطور که هر کشوری از نمادهای وحدت و مقاومت استفاده میکند ـ اما این بهرهبرداری، واقعیت پشت آن را انکار نمیکند: زائر افغانستانی خودخواسته در کنار ملت ایران میایستد، چون هویت شیعه بودنش این را میطلبد.
...
پایان پیام/
نظر شما