جرعهای از نهج البلاغه ۳۲/ معرفت خدا و توحید
خبرگزاری اهلبیت(ع) ابنا:
رهبر معظم انقلاب اسلامی در اولین روز سال جدید ۱۴۰۴ در دیدار با هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم، با اشاره به شکست دشمنان در دور کردن مردم از معنویات، ایام نخست امسال را متعلق به امیرالمؤمنین یعنی قله رفیع عدالت، تقوا و گذشت خواندند و گفتند: ملت ایران و ملت های مسلمان برای استفاده از درسهای حضرت علی(ع) به عنوان برترین انسانها بعد از پیامبر(ص)، به نهجالبلاغه مراجعه کنند و فعالان عرصه فرهنگی به مطالعه و آموزش این کتاب عظیم توجه ویژه داشته باشند.
توصیه حضرت آیتالله خامنهای به توجه و استفاده بیشتر از نهجالبلاغه در حالی صورت میگیرد که ایران و جهان اسلام خصوصا جوامع پیرو اهلبیت(ع) شرایط خطیر و حساسی را پشت سر میگذارنند.
با توجه به تأکیدات رهبر معظم انقلاب، خبرگزاری ابنا امسال اهتمام ویژهای به نشر آموزههای نهج البلاغه دارد. از این رو حجت الاسلام و المسلمین «محمد نمازی» استاد حوزه و پژوهشگر نهجالبلاغه در سلسله ویدیوهایی به تشریح جایگاه و معارف نهج البلاغه میپردازد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
همانطور که حضرت علی(ع) در خطبهی 1 فرمود: «أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ»، مهمترین بحث نهج البلاغه معرفت خدا و توحید است.
در خصوص توحید، حدود 33 خطبه در نهج البلاغه وجود دارد، علاوه بر نکاتی که در نامهها و اشاراتی که در حکمتها است که انسان با این میتواند توحید را بفهمد و بچشد. یکی از مهمترین جاها خطبهی اشباح است. حضرت میفرماید: «فَانْظُرْ أَیُّهَا السَّائِلُ»، سؤالکننده کسی است که از حضرت خواستۀ خدا را طوری توصیف کند که گویی او را با چشم میبیند. حضرت ابتدا غضبناک میشوند، چون خدا که دیدنی نیست ولی بعداً فرمایشات ایشان راهگشای هر کسی است که به دنبال معرفت خدا است. ایشان میفرماید: «فَمَا دَلَّکَ الْقُرْآنُ عَلَیْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ» آنچه که قرآن از صفات خدا بیان میکند، به آنها اقتدا و اعتماد کن. «وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدَایَتِهِ» از نور هدایتش روشنی بگیر، «وَ مَا کَلَّفَکَ الشَّیْطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَیْسَ فِی الْکِتَابِ عَلَیْکَ فَرْضُهُ وَ لَا فِی سُنَّةِ النَّبِیِّ ص وَ أَئِمَّةِ الْهُدَی أَثَرُهُ» آن چیزها و دانستنیهایی که شیطان با تکلّف تو را به آنها وامیدارد، یعنی اصلاً کار انسان نیست و انسان احاطه ندارد و از آنها در قرآن و روایات پیامبر(ص) و معصومین خواسته نشده است، «فَکِلْ عِلْمَهُ إِلَی اللَّهِ» علم اینها را به خدا واگذار. اگر این کار را کنی «فَإِنَّ ذَلِکَ مُنْتَهَی حَقِّ اللَّهِ عَلَیْکَ» منتهای این است که حق خدا را ادا کردی.
عزیزان، حضرت این را به خاطر چه میفرمایند؟ به خاطر اینکه انحراف بسیاری از فرقههای انحرافی درباره شناخت خدا شروع شد. کسانی که قائل به جسم بودن خدا بودند و اشیاء جهان و بتها را خدا میدانستند و یا اینکه امروزه هم فرقههای مشابه و منحرف هستند. حضرت میفرماید: به همین که در قرآن و روایات آمده اعتماد کن و از آنها پیروی کن.
حضرت در همین خطبه میفرمایند که خدا مدح کرده است: «فَمَدَحَ اللَّهُ تَعَالَی اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ یُحِیطُوا بِهِ عِلْماً» خداوند از راسخان در علم تعریف کرده است، کسانی که به ناتوانی نسبت به دانستن چیزی که احاطه ندارند اعتراف کردهاند. «وَ سَمَّی تَرْکَهُمُ التَّعَمُّقَ فِیمَا لَمْ یُکَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ کُنْهِهِ رُسُوخاً» خدا ترک تعمّقشان که بخواهند در چیزی که احاطه ندارند عمیق شوند، این صفت را رسوخ در علم نامیده است که انشاءالله این خطبه را در یک فرصت مبسوطی باید نگاه کنید.
حضرت در جاهای دیگر چطور فرمودهاند؟ در حکمت 126 فرمودند: «عَجِبْتُ لِمَنْ شَکَّ فِی اللَّهِ وَ هُوَ یَرَی خَلْقَ اللَّهِ» تعجب میکنم از کسی که شک در خدا میکند ولی این مخلوقات را میبیند، یعنی پس اینها را چه کسی آفریده است؟ این مخلوقات از کجاست؟
در حکمت 470 میفرماید: «وَ سُئِلَ عَنِ التَّوْحِیدِ وَ الْعَدْلِ» از حضرت در مورد توحید و عدل سؤال شد «فَقَالَ التَّوْحِیدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ» حقیقت توحید این است که خدا را به وهم نیاوری، با توهم نخواهی تصوری کنی. «وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَه» عدل هم این است که خدا را متهم به چیزی نکنی. جمله، بسیار خلاصه است اما گویی همهی حقایق در این کتاب است.
باز در خطبهی 49 میفرماید: «لَمْ یُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَی تَحْدِیدِ صِفَتِهِ» عقول را از تعریف صفتی از خودش مطلع نکرده، «وَ لَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ» ولی آنها را از آن مقدار واجب معرفت هم بازنداشته است.
همانطور که قبلاً گفتیم گاهی خداشناسی از وقایعی است که اتفاق میافتد. در حکمت 250 فرمود: «عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ نَقْضِ الْهِمَم وَ حَلِّ الْعُقُودِ»، چه تصمیمهایی که با عزم راسخ قرار بود بشود اما نشد و چه گرههای دشواری که حل شد. از اینجا میفهمیم که ارادهی دیگری است و خدای متعال حاکم بر این جهان و امور جهان است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
............................
پایان پیام/ 167
نظر شما